تاثير تبليغات و شخصيت برند بر تصميم خريد
تاثير تبليغات و شخصيت برند بر تصميم خريد
TMBA
درس : رفتار مصرفكننده (دكتر كامبيز حيدرزاده عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي)
صائب شكرگذار-دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد قزوين-گرايش بازاريابي
زمستان ۱۳۸۹
مقدمه
اين يك عقيده رايج در ميان مديران شركت هاي چند مليتي است كه تبليغات نقش محوري در ايجاد برند بازي مي كند.توسعه و ،يك برند قوي نيازمند تفكر استراتژيك به طوري كه ابزارهاي برند ادراك ارزش وعده داده شده براي مشتريان را انتقال مي دهند و سپس اطمينان حاصل مي كنند كه وعده داده شده عملي مي شود. ساختن يك برند قدرتمند نيازمند تعيين ويژگيهاي منافع ملموسي كه برند با خود حمل مي كند و مزاياي مشتريان از افزوده شدن آن منافع و مزاياي رواني يا احساسي محصول است.اين مفهوم ممكن است براي يك مشتري وفادار تحت عنوان ارزش معني شود.
در بازار انبوه عموما استعداد خرده فروشي به عنوان يك منبع ارزشمند جهت ساختن برند مي باشد به طوري كه كيفيت خدمات ارائه شده توسط خرده فروشان به افتخارات برند افزوده مي شود.ممكن است شركت ها خود را براي بازار انبوه جايگاه يابي كنند به وسيله فراهم كردن تعاملات با مشتريان مهمي كه منافع و ارزش هاي برند را بهينه مي كنند. بحث زير در اين مقاله تاثير شيوه هاي تبليغاتي در توسعه شخصيت برند وتاثير آنها بر رفتار خريد مصرف كنندگان را تجزيه و تحليل مي كند. بحث ها را در اين مقاله پيرامون مسائل مربوط به تبليغات به عنوان محرك هاي برند ، نوع شناسي برند، رابطه شناختي بين رفتار مصرف كننده، ارتباط و ادركات برند مي باشد.اين مقاله همچنين براي هماهنگ كردن پيشنهادات به عنوان مفاهيم مديريتي براي شخصيت برند با در نظر گرفتن متغيرهاي شناختي متقابل رفتار مصرف كننده تلاش مي كند.
كليد واژه: ادراك ، رفتار مصرف كننده ، تصوير برند ، تحقيق تبليغات ، مديريت برند
ارزش ويژه برند در بازار رقابتي
مفهوم ارزش ويژه برند مشتري محور به عنوان اثر تفاضلي (افتراقي) كه شناخت برند بر پاسخ مصرف كننده به فعاليت هاي بازاريابي آن برند دارد تعريف شده است.يك گفته مي شود كه ارزش ويژه برند مشتري محور مثبت (يا منفي) دارد وقتي كه مصرف كنندگان بيشتر (يا كمتر) به فعاليت آميزه بازاريابي برند واكنش مساعد نشان مي دهند، در مقايسه با زماني كه فعاليت بازاريابي يكساني نسبت به يك نسخه فرضي ويا بي نام از محصول و يا خدمت انجام مي شود.واكنش مصرف كننده به فعاليت هاي بازاريابي براي برند رقيب يا يك برند جايگزين مشخص مي تواند معيار مفيدي باشند (به عنوان مثال براي تعيين يگانكي تداعي معاني برند و هزينه فرصت توسعه برند ، به ترتيب).ارزش ويژه برند مشتري محور زماني مفهوم مي يابد كه مصرف كنندگان با برند اشنا باشند و برخي تداعي معاني هاي مطلوب و منحصر به فرد با برند در حافظه داشته باشند.
مصرف كنندگان فقط يك تصوير از يك برند دارند، كه توسط دارايي هاي برند در اختيار شما مي باشد: نام ، سنت ، بسته بندي ، تبليغات ، وضع ارتقاء ، قيمت گذاري ، پذيرش تجارت ، نظم و انضباط نيروي فروش ، رضايت مشتري ، الگوهاي تكرار خريد ، و غيره ايجاد شده .واضح است كه برخي از دارايي ها براي بازاريابان محصول نسبت به بازاريابان خدمات مهمتر هستند ، و بالعكس. كيفيت و قيمت به عنوان مفاهيم جدا از هم در ذهن مصرف كنندگان وجود ندارد و مرتبط(وابسته به هم) هستند.تحقيقات نشان داده اند كه تخفيف هاي زياد سبب مي شود كه مصرف كنندگان به اين كه چيزي اشتباه است اعتقاد پيدا كنند. تنزيل مكرر خدمات كاهش مي دهد ارزش برند را به دليل يك عكس العمل تقريبا ناخودآگاه توسط صرف كننده زيرا كه معتقد است كيفيت نيز كاهش يافته است.برند سپس تنها در يك معامله خريداري مي شد.اين مقاله تلاش مي كند براي كشف مكانيسم هاي مختلفي كه كمك مي كند به ساختن شخصيت برند از طريق ارتباطات بازاريابي مانند تبليغات ، دهان به دهان و غيره.
ارزش ويژه برند و رابطه مشتري
ارزش ويژه برند قدرتمند اجازه مي دهد تا شركت ها بهتر مشتريان را حفظ كنند، به نيازهايشان با اثربخشي بيشتر رسيدگي كنند ، و سود(منافع) را افزايش دهند.ارزش ويژه برند مي تواند با پياده سازي موفق و مديريت تلاش بازاريابي ارتباطي مداوم به وسيله ارائه ارزش به مشتري، و گوش دادن به نيازهاي آنان افزايش يابد.بي توجهي به نكاتي كه رابطه برند-مشتري ارائه نموده در بازار و به كار نگرفتن اين منافع و خوش بيني كه به اينكه رابطه يقينا در دراز مدت ايجاد خواهد شد منجربه شكت مي شود.ايده اصلي برند ممكن است بين مشتري كامل و احتمالي قرار داشته باشد، اما مجموع كلي ايده برند يا ادراك ريشه در تجربيات مشتريان با برند خود و همه پيغام هايش و تعاملات و مانند آن دارد.در بازار يك برند برحسب ارزش ويژه بالايش، يك برند قوي در نظر گرفته خواهد شد.ارزش ويژه برند بالاتر خواهد بود اگر وفاداري، آگاهي، كيفيت ادراك شده ، روابط كانال قوي و تداعي معاني برند نيز بالاتر باشند. ارزش ويژه بالاي برند مزاياي رقابتي بسياري را براي شركت فراهم مي كند. ارزش ويژه برند ممكن است به عنوان بالاترين ارزش پرداخت شده براي برند در جريان(طي)خريد-پرداخت بديهي باشد. اين مفهوم ممكن است به عنوان ارزش افزوده يك كسب و كار بالاتر از ارزش دارايي هاي فيزيكي آن به سبب جايگاه بازار به دست آمده توسط برند و توسعه پتانسيل برند تعريف شود. (Tauber ,1998).
تشخيص شخصيت برند
شخصيت برند يك مفهوم جذاب و خوش آيند در بازاريابي امروز است.آكر(Aaker) آن را به عنوان يكي از ابعاد هسته اي هويت برند و اتفاقا به عنوان نزديكترين متغيربه فرآيند تصميم گيري مصرف كننده براي خريد توصيف كرده است. ايده شخصيت واكنشي است به گرايش به ارزش روابط شخصي در جامعه معاصر. آن همچنين به اين ايده كه روابط در زندگي اجتماعي مهم هستند، اشاره دارد.برحسب سلسله مراتب نياز هاي مازلو،آن تلاش مي كند تا محصولات خود را به سطوح بالاتري از رضايت نياز، مثل تعلق ، عشق و اعتماد به نفس بالا ببرد. شخصيت برند در روش هاي مختلف و با ابزارهاي مختلف آفريده شده است.به هر حال ، هميشه ايجاد(آفريدن) شامل ارتباطات فعال همراه شركت است: شخصيت بايد منتشر شود تا زنده بماند. تحقيقات ارزش ويژه برند تلاش براي مطرح كردن يك ارزش به اتكاء يك برند در بازار است به همان شكلي كه سهام / انبارها ارزش شركت در چشم سرمايه گذاران است.در واقع، تحقيقات ارزش ويژه برند نشان داده اند كه اين دو با يكديگر رابطه دارند — رشد در ارزش ويژه برند با رشد ارزش سهام، و همچنين فروش ها، سود ها، قيمت حق بيمه و رضايت كارمندان ارتباط دارد(همبستگي دارد). تحقيق ارزش ويژه برند دو عنصر دارد:
نقشه برش نما(نمودار) برند-جايي كه برند و رقبايش با مجموعه اي از ارزش ها و ويژگي ها نمايش داده مي شوند.شاخص ها معمولا در مدل ثابت هستند، اما ويژگي ها ممكن است خاص آن برند يا طبقه باشند.
مدل تبديلي-جايي كه مدل درجه قوت يا آسيب پذيري كه شما بر مبناي مشتريانتان در رابطه با رقابت داريد ارزيابي مي كنند.
تبليغات به عنوان يك محرك برند
تبليغات به شدت در روند ايجاد شخصيت براي برند استفاده مي شود. اين منطقا از اين واقعيت كه شخصيت هاي برند براي ايجاد تداعي معاني برند مفيد هستند نتيجه مي شود. تداعي معاني هاي برند بر مرحله ارزيابي جايگزين ها در مدل هاي رفتاري خريد مصرف كنندگان اساسي تاثير گذار است. در اين مرحله، و براي اين اهداف، تبليغات موثر ترين ابزار ارتباطي در نظر گرفته مي شود.شايد مشهود ترين و شناخته شده ترين راه براي ايجاد شخصيت براي برند استفاده از تاييد كننده مشهور است. قهرمانان عمومي، افراد ورزشي، ستاره هاي موسيقي پاپ و ستارگان سينما استخدام مي شوند براي قرض(اجاره) دادن شخصيتشان به يك برند براي يك مدت طولاني و اين عمل كماكان در حال رشد است. با اين حال، اساسا تمامي تبليغات تاثيرگذارند بر شخصيت برند، نه فقط هنگامي كه يك ستايش (تاييد) كننده استفاده مي شود. در فرايند ايجاد شخصيت، در مراجعه به تبليغات و بازاريابي، روش هاي ارتباطي به طور گسترده براي ايجاد شخصيت برند مورد استفاده قرار مي گيرند. بسياري از محققان از جمله اردوغان و بيكر يافتند كه برندها حساس هستند به ارتباطات و مراجعي كه رفتار مصرف كننده را تسريع مي كنند. ممكن است در برخي از مطالعات مشاهده شود كه يك مدل كلي از تبليغات با يك مدل از ايجاد شخصيت براي برند يكپارچه شده است. بر اساس آن مدل يك تعدادي از پيشنهادات از طريق تجزيه و تحليل نقش شخصيت برند در ايجاد ارزش ويژه برند مشتق و ارائه شده اند، در نتيجه ارتباط موضوعي هسته اي است و به يكي از پر اهميت ترين موضوعات تبديل شده است.
مديريت برند براي استفاده از وسايل بازاريابي وفاداري جديد توسعه داده شده است. بالديگنر و رابينسون (۱۹۹۶) مشاهده كرده اند كه، مديران برند تبليغات انبوه رسانه اي خود را با ارتباطات مستقيم، از طريق روش هاي مستقيم و تعاملي ايجاد و حفظ مصرف كنندگان وفادار تكميل مي كنند. با اين حال، به طور همزمان، مديران تجاري با تهديدهاي بيشترمارك هاي خود، به خصوص به واسطه واكنش هاي رقبا رودر رو مي شدند. وفاداري برند مي تواند مزاياي بازاريابي از جمله كاهش قابل توجه هزينه هاي بازاريابي ، اهرم تجاري بيشتر(بزرگتر) ، مقاومت مصرف كنندگان وفادار به پيشنهاد هاي رقبا، و سود بالاتر را ثمر دهد. اولويت براي راحتي كار، چيز تازه، شانس برخوردار بودن و مجموعه رفتارهاي خريد تنها برخي از دلايل اين هستند. رويكرد جديد براي اندازه گيري، تجزيه و تحليل و پيش بيني ارزش ويژه برند در بازار محصول تعريف مي كند ارزش ويژه برند را در سطح شركتي به عنوان سود افزايشي به دست آمده در هر سال توسط برند در مقايسه با يك برند مشابه با محصول و قيمت مشابه ولي با حداقل تلاش هاي ايجاد برند. در سطح مشتري، آن تفاوت بين يك احتمال كلي انتخاب شخصي مشتري براي برند و احتمال انتخاب او براي محصول صرفا مبتني بر فشار در دسترس بودن و آگاهي تعيين مي كند. اين رويكرد سه منبع ارزش ويژه برند را در نظر مي گيرد – آگهي برند، ويژگي تعصبات قوه ي ادراك و ترجيحات بي نشان- و نشان مي دهد چه مقدار هر يك از اين سه منبع براي ارزش ويژه برند كمك مي كنند(شركت دارند). علاوه بر اين، روش پيشنهادي تاثير ارزش ويژه برند را بر افزايش مقبوليت برند تركيب مي كند. اين روش امكانات تحليل شرط و جزا را براي پيش گويي اثرات احتمالي روش هاي جايگزين براي افزايش ارزش ويژه برند را فراهم مي كند.
روابط بين شخصيت مصرف كننده و شخصيت برند
مصرف كنندگان اغلب با اعطاء ويژگي هاي شخصيتي به برندها براي آنها جنبه هاي انساني قايل مي شوند، و بازاريابان اغلب اين ادراكات را با جايگاه يابي برند ايجاد يا تقويت مي كنند. ويژگي هاي شخصيتي برند معناي نمادين يا ارزش احساسي فراهم مي كند كه مي تواند به ترجيحات برند مصرف كنندگان كمك كند و مي تواند پايدارتر از ويژگي هاي عملكردي باشد. جايگاه يابي موفق شخصيت يك برند در يك رده محصول نيازمند مدل هاي اندازه گيري است كه قادر به تفكيك كردن ويژگي هاي شخصيتي منحصر به فرد يك برند از آن ويژگي هايي كه وجه مشترك همه نام هاي تجاري درآن رده محصول است باشد.مصرف كنندگان درك مي كنند يك برند را با ابعادي كه نوعا از شخصيت افراد مي گيرند، و تعميم مي دهد آن را به حوزه برند ها. ابعاد شخصيت برند با تعميم ابعاد شخصيت انساني به حوزه برندها تعريف شده است.
ويژگي هاي شخصيتي در برند
ويژگي هاي شخصيتي انساني توسط عوامل چند بعدي مانند رفتار فردي، ظاهر، نگرش و اعتقادات، و خصوصيات دموگرافيك مشخص مي شود. بر اساس نظريه صفت، مشاهده مي شود كه پنج بعد شخصيتي پايدار وجود دارد، همچنين اين ابعاد شخصيت انسان را ”پنج بزرگ” ناميدند. Batra et al. 1993)) ”پنج بزرگ” ابعاد شخصيت انساني برون گرايي / درون گرايي ، سازگاري ، آگاهي (هوشياري)، ثبات عاطفي(استواري هيجاني) ، و فرهنگ هستند. بر اساس اين ابعاد شخصيت انسان ،آكر ابعاد جديد : ”پنج بزرگ” مربوط به نام هاي تجاري را شناسايي كرد .اينها صداقت،هيجان،شايستگي،پيچيدگي(دلفريبي)،و نا همواري(پستي و بلندي) هستند.اين الگو نشان مي دهد كه اين ابعاد شخصيتي برند ممكن است به روش هاي مختلف بر اولويت مصرف كننده به دلايل مختلف عمل كنند يا تاثير بگذارند. صداقت، هيجان، و شايستگي بخشي ذاتي از شخصيت انساني را نشان مي دهند در حالي كه پيچيدگي و ناهمواري ابعادي از تمايلات فردي هستند. از اين رو، گزاره زير در نظر گرفته شده است به عنوان نام هاي تجاري آشناي مشتريان كه شباهت دارد به شخصيت خودشان و نشان داد نزديكي واژه هاي روان شناختي و ويژگي هاي عاطفي(هيجاني).
برندها بر تصميمات مصرف كننده براي خريد در هر يك از روش هاي فوق، يا از طريق تركيبي از آنها تاثيرمي گذارند.تداعي معاني برند-شخص همچنين مي تواند ماهيت شخصي بيشتري داشته باشد.برندها مي توانند با مردمي كه استفاده مي كنند يا استفاده كرده اند از آن برند خاص تداعي شوند، به عنوان مثال دوست نزديك يا يكي از اعضاي خانواده. همچنين، برندهاي دريافت شده به عنوان هديه نيز مي تواند تداعي معاني شودند با شخص به واسطه آن كسي كه از او هديه را دريافت كرده است. اين تداعي معاني هاي شخصي براي جان بخشيدن برند به عنوان يك وجود داراي حياط(موجود زنده) در اذهان مصرف كنندگان به كار مي رود. شخصيت برند مارلبورو يك مثال خوبي از نحوه اي است كه يك شركت درك مي كند و تركيب مي كند عناصر جسمي(فيزيكي) و احساسي را كه درخواست تجديد نظر به مشتريان خاص كه زندگي مي كنند و يا دوست دارند كه سبك خاصي زندگي كنند. محصولاتي مانند كارت هاي اعتباري طلايي، ساعت ها يا آيتم هاي پرستيژي كمك مي كنند به مردم براي ابراز خودشان به ديگران با نشان دادن اينكه آنها متفاوت هستند و به چيزهايي دست يافته اند. آنها به عنوان الحاقي هاي شخصيت عمل مي كنند، بنابراين آن واقعا ”خيالي” است، و كليد مديريت و توسعه برند درك روشن از منافعي است كه مشتري در جستجوي آن است.بپرسيد از مشتريان چه چيزي به ذهنشان مي آيد وقتي كه آن ها نام برندهاي بزرگي مانند بي ام و و گوسي را مي شنوند، آنها با ليستي از ويژگي ها كه فراتر مي رود از جنبه هاي ملموس فيزيكي محصول و تحويل پاسخ خواهند داد، اما اگر يك كلمه وجود داشته باشد كه به ارمغان آورد همه اين چيزها را با هم در ذهن مردم، اين كلمه ارزش است. بارها و بارها، تحقيقات نشان داده اند كه نيروي محركه واقعي پشت رهبري بازار ارزش درك شده است- نه قيمت يا ويژگي هاي ذاتي محصول. تا زماني كه يك برند به مشتري يك ارزش درك شده برتر را ارائه مي كند، عملكرد خوب بازار را به دنبال خواهد داشت، كه باعث ثبات(سازگاري) يك ويژگي بسيار مهم رفتار برند مي شود. از اين رو اين ممكن است كه ترويج روابط مصرف كنندگان با برندهايي كه در شيوه زندگي ، جنسيت ، سن ، سوابق تحصيلي ، ارزشهاي اجتماعي و فرهنگ درگير است، بيان شود.
برندها و دانش متعارف(شناخت قراردادي)
برندها يي موفق هستند كه مردم آنها را به محصولات معمولي ترجيح مي دهند. علاوه بر عوامل رواني اشاره شده پيش از اين، برندها به مصرف كنندگان معنايي را مي دهند كه به موجب آن آنها ميتوانند انتخاب و قضاوت كنند. بر اساس اين تجربيات، پس مشتريان مي توانند در انتخاب برندها به استانداردهاي تضمين كيفيت و خدمات تكيه كنند، كه باعث كاهش ريسك شكست در خريد مي شوند. جهان امروز با تكنولوژي پيچيده تر شناخته شده است، و اين مي تواند بسيار گيج كننده باشد براي مردمي كه متمايل نيستند به تكنولوژي. برندها مي تواند نقش مهمي در اينجا با ارائه سادگي و اطمينان آفريني، ارائه سريع، راهنماي روشن براي تنوع محصولات رقابتي و كمك به مصرف كنندگان براي دسترسي بهتر، و تصميمات سريعتر بازي كنند. شرح داده جان بخشيدن را به عنوان يكي ديگر از روند هاي مكانيزمي كه به طور مستقيم توضيح مي دهد راه هاي خاصي را كه نيروي حياتي برند را مي توان متوجه شد. با گذشت زمان، شخصيت سخنگويان به برند تسري داده مي شود. بديهي است كه، اين جنبه كمتر تحت كنترل بازاريابان است. به طور غير مستقيم، شخصيت برند با تمام عناصر آميخته بازاريابي ايجاد شده. نشان مي دهند كه شخصيت يك برند در طول زمان توسط تمام اجزاي اصلي آميخته بازاريابي ايجاد مي شود.
گونه شناسي روابط برند
يك رابطه بين برند به شخص و مشتري وجود دارد، كه مشابه به رابطه بين دو نفر است. شخصيت برند عمق، احساسات و تمايل به ارتباط را فراهم مي كند. ارتباط دوستانه مي تواند شخصيت هاي بسيار متفاوت برند را درگير كند. برخي از دوستان سرگرم كننده و بي ادب هستند.سايرين جدي و مورد احترام هستند. سايرين قابل اعتماد و بي تكلف هستند. با اين حال ديگراني راحت براي نزديك بودن هستند. تمركز بر رابطه دوستي به جاي شخصيت برند مي تواند محدوده و انعطاف پذيري بيشتر در اجراي هويت برند اجازه دهد. تمركز، بيشتر بر ادراكات مصرف كننده، نگرش ها، و رفتار نسبت به برند است؛ نگرش هاو ادراكات از خود برند پشت درهاي بسته سازمان پنهان است. با اين حال رابطه با فرد ديگر با آنچه كه آن شخص فكر مي كند درباره شما عميقا متاثر است. به طور مشابه، رابطه برند – مشتري خواهد داشت يك شريك فعال در هر پايان، برند بعلاوه مشتري. بنابراين كاوش داده ها و تنظيم كردن فرضيه در مورد انواع روابطي كه وجود دارد ضروري است.در مرحله بعد(دوم) ممكن است پاسخ دهندگان به طبقات(رده هاي) ارتباطي بر اساس گروه بندي هاي رابطه فرض شده تخصيص داده شوند. در اين روند، گونه شناسي رابطه تصفيه شده است. سپس روابط به مشخصات فرمول بندي مي شوند ، و كدگذاران پاسخ دهندگان به آن روابط را طبقه بندي مي كنند. سپس گروه ها شكل داده مي شوند. اغلب رابطه ها به دوست داشتن، دوست نداشتن و قسمت هاي(خنثي)بخش هاي بي طرف گروه بندي مي شوند. اين بحث نشان مي دهد كه سرمايه گذاري بيشتر در روابط مصرف كننده-برند وفاداري بيشتر در محيط رقابتي را به همراه دارد.
نوع ارتباطي كه مشتريان با برند بر اساس سطوح وفاداري دارند يك پارامتر بسيار قابل توجهي براي بازاريابان است. دانكن اشاره مي كند كه هر يك از روش هاي نسل جديد بازاريابي شامل (مشتري محوري) مشتري، محرك هاي بازار، وارونه، بازاريابي يك به يك(نفر به نفر)، بازاريابي داده محور، بازاريابي رابطه اي، بازاريابي يكپارچه ،و ارتباطات بازاريابي يكپارچه كه تاكيد دارد بر ارتباط دو طرفه از طريق گوش دادن بهتر به مشتريان و ايده آن ارتباطات قبل، در طي و بعد از معاملات كه مي توانند بسازند و يا نابودكنند روابط تجاري مهم را متمركز شده است. راهي كه مصرف كنندگان درك مي كنند برندها را يك كليد تعيين كننده روابط بلندمدت مصرف كننده تجارت است. بخش بزرگي از ادراك برند مصرف كننده به دست آمده تحت شرايط درگيري كم و بنابراين توسط مغز مصرف كننده آگاهانه پردازش نشده اند. اين چنين تداعي معاني هايي تمايل دارند به ذخيره شدن در واژه هاي استعاره ها، آنها به تراكم در خوشه ها تمايل دارند.
شخصيت برند داراي ويژگي هاي محصول، تصوير شركت و ويژگي هاي برند حاصل از دو متغير ديگر است. نيازهاي مشتري، ارزش استفاده درك شده همراه با محصول، و متغيرهاي نگرش مشتري هسته شخصيت مشتري را شكل مي دهد. رابطه بين شخصيت مشتري و برند سه بعد — قوي، متوسط و ضعيف دارد. حفظ رابطه قوي منجر مي شود به توسعه وفاداري در حالي كه پيوندهاي ضعيف ارتباط گسسته را شكل مي دهند. بعد متوسط متعلق به ترويج ريسك(خطر) سوئيچ كردن برند به دليل عدم اطمينان تصميم مصرف كننده براي به دست آوردن ارتباط با برند است.
تاثير رسانه ها در توسعه رابطه برند
شخصيت برند اشاره دارد به جنبه احساسي تصوير برند. اين به وسيله تمام تجربيات مصرف كنندگان با يك برند ايجاد شده است، اما تبليغات نقش عمده اي در ايجاد شخصيت بازي مي كند. در نهايت برندهاي موفق اين فرصت را دارند كه جايگاه هاي رهبري برند را به دست آورند. اغلب اين در تبليغات به عنوان يك محرك برتري محصول بيان شده و آن هنگامي كه اغلب مصرف كنندگان ترجيح مي دهند رهبر بازار را به دليل اينكه آنها فرض ميكنند كه آن بهتر است عملي مي شود. موقعيت هاي تجاري قوي مي تواند بر روي هر چيز پايداري ساخته شود، از جمله تصاوير و يا به سادگي بزرگترين فروش. پيام بايد به طور مداوم در تمام طرح هاي بازاريابي ارائه شود. دو عنصر مركزي شخصيت هاي برند وجود دارند : نوع مزاياي ارائه شده توسط برند و نوعي كه مصرف كننده به آنها ارزش خواهد داد. تبليغاتي كه نشان مي دهند تنها(خصوصيات- ويژگي هاي) محصول را براي جذب مصرف كننده عقلاني تلاش مي كنند. معمولا تمركز به پيشنهاد فروش منحصر به فرد يا يك ايده فروشي خواهد بود كه بتواند متمايز كند برند را از رقبايش. مشاهده شده است كه مصرف كنندگان فكر خواهند كرد توصيفاتي مانند لذت مفرح-محبت آميز، لذت. علاوه بر اين، هر كس چيزي را مي خواهد كه تصوير خود را بتواند منعكس كند و يا بهبود دهد؛ شخصيت برند كه ايجاد شده و درك شده است از طريق تبليغات تبديل شده به يك دغدغه اساسي در تصميم گيري هاي خريد ما. تبليغات تصويري احساسي از برند ايجاد مي كنند و همبسته هاي متعلق به شخصيت برند عمق- احساسات و ميل به ارتباط فراهم مي كنند. بدين گونه شخصيت برند مي تواند يك برند را جذاب تر و به ياد ماندني تر كند و آن را به يك وسيله براي ابراز هويت مشتري تبديل كند. با در نظر گرفتن بحث بالا مي توان مشخص كرد كه تبليغات يا ارتباطات بازار كمك مي كند به ساختن شخصيت برند محصول زماني كه مصرف كننده ويژگي هاي انساني به محصولات مرتبط مي كند.
نايل شدن به برند
صداي ” يك برند” بخشي از وعده و تجربه يك برند است. مشتريان صدا را در سيستم هاي خدمات اوتوماتيك(خودكار) ، در خرده فروشي ها، در رسانه ها و جاهاي ديگر مي شنوند. لحن، محتوا و تفاوت هاي ظريف از صدا بسيار مهم هستند. معنا يا درك كاربر درباره محصول نيز يك منبع مهم ديگر از ايجاد شخصيت برند در تبليغات يا هر نوع ارتباط رسانه اي ديگر مي باشد. ارتباطات معاني محصول- تصوير ادعا شده محصول را نشان مي دهد. با وجودي كه تعريف تبليغات از يك ديدگاه ماورايي بيان مي كند كه كه تبليغات نشان مي دهند تصوير محصول واقعي را، تبليغات نشان مي دهند محصول را تنها زماني كه هماهنگي بين تصوير واقعي و ادعا شده از محصول وجود دارد. سخنگو يا مرجع در تبليغات مستقيم ترين راه را براي ايجاد رابطه با مصرف كنندگان وساختن پل بين برند و ذهن مصرف كننده فراهم مي كند. اين فرآيند تركيب مصرف كننده با برند است كه منجر به رفتار پوياي برند در بازار كوتاه مدت و بلند مدت مي شود. عملكرد كليدي تبليغات برقراري ارتباط برند و وعده ايست كه مي تواند به مشتريان تحويل داده شود. تبليغات محصول داراي دو بعد است – نشان دادن وعده هاي اصلي محصول و ايجاد شخصيت مصرف كننده با انتقال صفات شخصيتي. اين روند افزايش مي دهد ارتباط مشتري –برند را. تجسم شخصيت برند از طريق تبليغات و يا ارتباطات بازار زماني عملي است كه مطابقت بين شخصيت محصول تبليغ شده و مشتري وجود داشته باشد.
رابطه مصرف كننده-برند تابعي پس از خريد توسط مشتري در فرصت مناسب تحقق مي شود. فرصت ممكن است نتيجه شود از طريق اجزاي بازاريابي مانند در دسترس بودن، طرح هاي مالي براي خريد و خدمات قبل و بعد از فروش. وجود دارند مدل هايي كه دنبال همان گونه استدلالات هستند كه ورودي، تحول، و خروجي وجود دارد. ورودي مدل اشاره دارد به مواجهه با تبليغات، تحول اشاره دارد به پردازش تبليغات، و خروجي اشاره دارد به پاسخ هاي تبليغات. برندگذاري با ادراكات مشتري و رفتار هاي زمان خريد آنها مرتبط است؛ اين مشخصه يك محصول، طراحي گرافيك، شركت يا يك رده نيست. در برندگذاري واژه ” رسانه ” اشاره دارد به ابزارهاي ارتباطي مانند روزنامه ها، مجلات، راديو، تلويزيون، بيلبوردهاي تبليغاتي و پست مستقيم. تبليغ كنندگان از رسانه براي انتقال پيام هاي بازرگانيشان به مخاطبان هدف خود استفاده مي كنند،و رسانه وابسته است به درجات متفاوت درآمدهاي تبليغاتي براي پوشش هزينه عمليات آنها.
مفاهيم مديريتي
درك تنوع فزاينده و پيچيده ي عوامل اساسي موثر بر ارتباطات بين برندها و روابط مشتري از عوامل حياتي براي پژوهشگران آتي و دست اندركاران مي باشد. در اين زمينه اهميت مديريتي موضوع به نظر مي رسد آشكار است.تبليغات بمراتب مهمترين ابزار ارتباطاتي در بازاريابي است، و با هر تبليغاتي شخصيت برند ساخته مي شود. درك اينكه چطور شخصيت برند در ذهن مصرف كنندگان ايجاد شده براي استفاده موثر از ابزارهاي بازاريابي شركت ضروري مي باشد. مديريت اثربخش برند، فراگير شدن شخصيت برند در رسيدن به اهداف كلي شركت يعني رضايتمندي، وفاداري ، و سودآوري خيلي مهم است. اثربخشي رسانه در اشاره به شخصيت برند و پاسخ مشتري به برندها براي ايجاد استراتژي هاي بلند مدت مطالعه شده بود. اثربخشي هر تبليغ را مي توان در دو سطح متفاوت اندازه گيري كرد: قبل از درج و بعد از درج تبليغات در رسانه ها همراه با برنامه هاي آگاهي دهنده ي برند براي تاثير موثر ارتباطات بر مشتريان.
تبليغات را مي توان به عنوان يك سرمايه گذاري در برندها كه توليد درآمد فروش اضافي مي كند، توصيف كرد. كشش برند با اثربخشي تبليغ مرتبط است. شركت ها براي واكنش هاي شناختي سريع مشتريان ممكن است، ارائه تبليغ در ابعاد جذاب تر را انتخاب كنند. شركت هاي متعددي در اروپا ظهور كردند با رويكردهاي ساخت برندجايگزين و بطوريكه در انگلستان برند نستله از طريق برنامه هاي تلويزيوني كه چگونگي پخت غذاي ايتاليايي را به انگليسي ها مي آموخت شهرت يافت. به طور مشابه، بادي شاپ اقدام به توسعه وفاداري مشتري از طريق ايجاد ارتباط درعلل زيست محيطي و اجتماعي نمود. اگرچه، به طور كلي شناسايي يك بازار مناسب و شروع يك ارتباط معني دار با استفاده از محتواي مناسب و سرگرم كننده يك تاكتيك بيشتر فوتي و فوري براي ايجاد مشتريان وفادار است.
همچنين برندهايي موفق هستند كه مردم آنها را بر محصولات معمولي ترجيح مي دهند. علاوه بر عوامل رواني كه قبلا اشاره شد، برندها به مشتريان توانليي هايي مي دهند كه به موجب آن مشتريان مي توانند انتخاب و قضاوت كنند. بر اساس اين تجربيات، مشتريان مي توانند در انتخاب برندها به استانداردهاي تضمين كيفيت و خدمات تكيه كنند، كه ريسك ناشي از شكست در خريد(خريد محصول معيوب) را كاهش مي دهد. جهان امروز با تكنولوژي پيچيده توصيف شده، و اين مي تواند براي مردمي كه نا آشنا هستند با تكنولوژي بسيار گيج كننده باشد. برندها در اينجا مي توانند نقش مهمي را بازي كنند با ارائه سادگي و اطمينان، ارائه سريع، راهنمايي روشن براي تنوع محصولات رقابتي و كمك به مصرف كنندگان براي رسيدن به تصميمات سريعتر و بهتر.
نتيجه گيري
قدرت و صلابت يك برند ريشه در ارزش هاي اكتسابي آن كه از طريق ويژگي هاي ملموس مانند وابستگي نام برند و مزاياي مربوط به آن است، دارد. معمولا مصرف كنندگان برند را درك مي كنند از طريق ابعادي كه از شخصيت افراد مي گيرند و به قلمرو برندها تعميم مي دهند. ابعاد شخصيت نام تجاري با گسترش ابعاد شخصيت انساني به حوزه ي برندها تعريف شده است. ايجاد شخصيت برند شامل ارتباطات فعال شركت است و نياز دارد كه براي تنوع چرخه عمر برند تنظيم گردد. از اين رو، يك شركت ممكن است در فرايند ايجاد شخصيت موثر برند براي اشاره به صداقت، هيجان، شايستگي، و پيچيدگي، ازاستراتژي هاي جذاب تبليغاتي براي مشتريان استفاده كند.
ارزش ويژه برند مشتري محور اجازه مي دهد تا شركت توابع متفاوتي از آميخته بازاريابي مطلوب را استخراج كند و ارزش ويژه قوي برند به نگهداري مشتري و نيز كاهش ريسك سوييچينگ ناگهاني برند كمك مي كند. به طور عمده رابطه بين برند و مشتري توسط متغيرهاي روانشناسي كه مي تواند توسط نزديكي و دوري از شخصيت هاي برند و مشتري اندازه گيري شود كنترل شود.در آخر مي توان بيان داشت كه كليد اثربخشي رابطه بلندمدت با مشتريان مديريت بينش هاي ادراكي مصرف كنندگان از برندها است.
برچسب: ،
ادامه مطلب