مديريت مديريت .

مديريت

نقش اصول طراحي و چيدمان فروشگاهي در افزايش رضايتمندي مشتري و سهم بازار

نقش اصول طراحي و چيدمان فروشگاهي در افزايش رضايتمندي مشتري و سهم بازار
 مطالعه موردي: فروشگاههاي زنجيره اي رفاه ، اتكا و ماشين سازي اراك     مولف: علي اكبر ميرزايي كارشناس ارشد مديريت بازرگاني گرايش بازاريابي مقدمه موضوع فروشگاه هاي زنجيره اي و مساله توزيع ، چند سالي است كه در كشور مطرح شده است. اگرچه ايجاد اين فروشگاه ها پديده جديدي نيست و سابقه آن به سال 1328 وتاسيس تعاوني مصرف سپه برمي گردد، ولي در سال هاي اخير و بخصوص در دوره سازندگي به دليل وجود مشكلات فراوان در بخش توزيع كالاها كه بيشتر متاثر از دوعامل وضعيت نابسامان اقتصادي و ساختار نامناسب نظام توزيع سنتي است ، دولت برآن شد تا با تاسيس فروشگاه هاي نوين زنجيره اي، وضعيت توزيع را در كشور بهبود بخشد و از آشفتگي در بازار جلوگيري كند. فروشگاه هاي رفاه و شهروند به دنبال اين تصميم ايجاد شدند، ولي علي رغم تلاش هاي انجام شده ، به علت فقدان بينش كافي نسبت به چگونگي اداره اين فروشگاه ها و عوامل موثر در موفقيت آنها، اين واحدها نيز توفيق چنداني در نيل به اهداف تعيين شده نداشته اند. مجموعه حاضر ضمن معرفي و بيان ويژگي هاي يك فروشگاه زنجيره اي ، شرايط و عواملي را بررسي خواهد كرد كه باعث موفقيت و رشد فروشگاه هاي زنجيره اي مي شوند.   اصول طراحي و چيدمان مناسب فروشگاهي برخي از اهداف اصلي طراحي و چيدمان فروشگاه، اين است كه از فضا بطور كارآمد استفاده شود. ارتباط و تعامل بين فروشنده ها و مشتريان، تسهيل گردد، مدت زمان خدمت دهي به مشتري كاهش يابد، هزينه هاي كنترل به حداقل برسد، ميزان سرقت از فروشگاه كاسته شود، حركات اضافي و سراسيمگي مشتريان و نيروهاي فروش از بين رفته و جريان ورود و خروج و جايگزيني محصولات و افراد روان تر گردد.   كدام عامل مهم مي تواند بر رفتار خريد مشتري و ترجيحات وي تاثير بگذارد؟ در چند دهه گذشته، بويژه در ده سال گذشته ، يكي از اصول مهم و بنيادين مطرح شده در امر خرده فروشي و مديريت آن ، طراحي نظام مند و چيدمان صحيح فروشگاهي است. بطوريكه امروزه به عنوان يك استراتژي برتر رقابتي و قدرتي نامرئي در جهت جذب و نگهداشت مشتري به شمار مي آيد. بنابراين توجه بيش از پيش به بحث طراحي و چيدمان فروشگاهي، يكي از ضروريات و لازمه هاي مديريت مطلوب فروشگاهي است. اين اصل رفته رفته، جاي خود را به عنوان يك رشته و موضوع جديد علمي ، در بين دانشگاهيان و محققان عرصه تجارت و بازرگاني پيدا نموده است. اين شاخه علمي مي تواند جوابگوي سئوالات بي شماري باشد كه مدت هاست بدون پاسخ رها شده است. مشتري فروشگاه ما را انتخاب نمي كند، زيرا چندان تمايلي براي خريد كالاهايي كه دسترسي به آنها برايش مشكل است را ندارد و ترجيح مي دهد كالاي مورد نظرش را از نزديك لمس كند. حال مي توانيم بفهميم كه چرا ميزان فروش كالاهاي در معرض ديد، نسبت به اجناسي كه در ديد مشتري قرار ندارند، سه برابر بيشتر است، يا اينكه چرا كالاهايي كه در رديف پايين قفسه ها قرار دارند، كمتر از كالاهاي رديف هم ارتفاع چشم، خريداري مي شوند. مشتري فروشگاه ما را انتخاب نمي كند، زيرا از ديد او فروشگاه ما قديمي به نظر مي رسد. اگر فروشگاه ما در سي سال پيش داراي طراحي زيبايي بوده است، دليلي ندارد كه همچنان زيبا مانده باشد، شايد يك تغيير رنگ ساده نيز بتواند يكنواختي موجود را از بين ببرد.   هفت راه افزايش فروش در فروشگاه هاي بزرگ آيا تاكنون براي خريد و تهيه ملزومات مورد نياز خود به فروشگاه‌هاي بزرگ مراجعه كرده‌ايد؟ بسياري از مردم مايلند كالاهاي مورد نياز خود را به صورت هفتگي يا ماهانه از اين نوع فروشگاه‌ها تامين كنند. اما آنچه كه مشخص است اين فروشگاه‌ها نيز مشكلات خاص خود را دارند و بايد براي افزايش جلب مشتري و فروش بيشتر چاره‌اي بيانديشند. به همين دليل با انجام اقدامات زير مي‌توان به اين هدف نايل شد: ۱) پخش موسيقي در محيط فروشگاه: بيشتر فروشگاه‌هاي بزرگ با پخش موسيقي ملايم باعث مي‌شوند تا مشتريان و مراجعان مبلغ بيشتري را صرف خريد نمايند. طبق تحقيقات به عمل آمده در آمريكا موسيقي مي‌تواند باعث تحريك مشتريان به انجام خريدهاي بيشتر شود. بر اين اساس موسيقي آرام و رمانتيك بيشترين تاثير را بر مشتري دارد و به صورت رواني باعث تحريك حس خريد مي‌شود. ۲) ايجاد فضاي معطر و دل‌انگيز: مطالعه گروهي از روان شناسان آمريكايي نشان مي‌دهد در صورتي كه فضاي خريد عطرآگين و معطر باشد مشتري رغبت بيشتري به خريد پيدا مي‌كند. از اين رو بوهاي ملايمي مانند بوي وانيل يا هر نوع رايحه ملايم بيشترين اثر را دارد و باعث مي‌شود تا مشتري براي مدت زمان بيشتري به جستجو در فروشگاه بپردازد و در نهايت كالاي بيشتري را انتخاب و خريداري نمايد. به همين دليل است كه در فروشگاه‌هاي بزرگ و مجهز؛ غرفه مربوط به خوراكي‌ها، ترشي، نان و مواد غذايي معطر در محل مناسبي قرار داده مي‌شود تا با استفاده از تحر‌‌يك حس بويايي افراد مقدار بييشتري از اين اجناس به فروش برسد. ۳- رنگ بسته‌بندي كالا: براساس تحقيق يك روانشناس آمريكايي كه دردهه ۶۰ و ۷۰ قرن بيستم صورت گرفت؛ انتخاب رنگ مي‌تواند خريداران يك كالا را به شدت مورد تاثير قرار دهد. وي با بسته‌بندي يك نوع مشخص از قهوه در چهار ظرف به رنگ‌هاي زرد، قهوه‌اي، آبي و صورتي به اين نتيجه رسيد كه ظرف زرد مورد استقبال تعداد بسيار اندكي از مشتريان قرار گرفت، در حالي كه بسته‌هاي قهوه‌اي رنگ به سرعت فروخته شد و مردم رقبتي به خريد بسته‌هاي آبي رنگ نشان ندادند. اين در حالي بود كه بسته‌هاي صورتي رنگ قهوه نيز تا حد بسيار زيادي مورد استقبال قرار گرفت . مردم بر اين باورند كه انواع شيريني، نان، شكلات و قهوه در بسته‌هاي صورتي رنگ رايحه دل‌انگيزتري دارند و مي‌توان در كمال اختيار و با ميل خود پول بيشتري بابت اين كالاها پرداخت كرد. همچنين بسته‌بندي لوازم آرايشي و بهداشتي در بسته‌هاي صورتي رنگ باعث مي‌شود تا اين محصولات نيز با استقبال و افزايش فروش مواجه شوند. ۴) محل قفسه‌ها و نوع چيدمان كالا در فروشگاه: نتايج حاصل از تحقيقات موجود نشان مي‌دهد كه مردم به تميزي، نظم و ترتيب و در دسترس بودن كالاهاي مورد نياز خود در يك فروشگاه علاقه خاصي دارند. به همين دليل ميزان فروش كالاهاي در معرض ديد نسبت به اجناسي كه در ديد مشتري قرار ندارند ۳ برابر بيشتر است. همچنين كالاهايي كه در رديف پايين قفسه‌ها قرار دارند بيش از كالاهاي رديف‌هاي بالايي خريداري مي‌شود. بايد يادآوري كرد كه مهم‌ترين نكته در چيدن اجناس يك فروشگاه، قرار دادن اجناس مكمل در كنار هم است. به عنوان نمونه انواع لبنيات، قهوه، چاي، نان و ساير ملزومات صبحانه را مي‌توان در محيطي نزديك به هم قرار داد تا مشتري با خريد يكي از آنها نسبت به خريد جنس مكمل آن نيز احساس نياز نمايد. ۵) درج صحيح و القاء رواني قيمت: بسياري از مردم ميل دارند كالاهاي مورد نظر خود را به قيمت پايين‌تر خريداري نمايند به همين دليل مي‌توان بر روي بر چسب قيمت كالاهاي يك فروشگاه بزرگ موارد خاصي را مشاهده كرد. به عنوان نمونه با درج رقم ۹/۹۹ دلار بر روي يك كالا، مشتري تصور مي‌كند كه آن كالا را با تخفيف دريافت كرده است در حالي كه در واقع ۱۰ دلار براي آن پرداخته است. اگر چه اين روش يك از قديمي‌ترين راه‌هاي افزايش فروش كالا به حساب مي‌آيد؛ ليكن هنوز كاربرد فراواني دارد و تاثير آن بر كسي پوشيده نيست. ۶) امكان لمس و ديدن اجناس: بايد اجناس يك فروشگاه را به گونه‌اي چيد تا مشتريان بتوانند كالاهاي مورد نظر خود را از نزديك لمس و مشاهده نمايند. اعطاي چنين حقي به مشتري باعث افزايش فروش مي‌شود زيرا مردم ميل دارند پيش از خريد يك كالا آن را مورد لمس و مشاهده قرار دهند. چه بسا افرادي كه به دليل نبود امكان لمس يك كالا از خريد آن منصرف مي‌شوند. ۷) ارايه چرخ يا سبد خريد به مشتري: بيشتر مردم دوست دارند در هنگام خريد متحمل رنج نشوند و اجناس مورد نياز خود را به راحتي تا پاي صندوق حمل نمايند. خستگي ناشي از حمل دستي اجناس در داخل يك فروشگاه باعث مي‌شود تا خريدار از خريد كالاي بيشتر منصرف شود اما در صورت وجود چرخ‌دستي و احساس راحتي تعداد بيشتري از يك كالا انتخاب و كالاهاي بيشتري خريداري مي‌شود.   طراحي داخلي فروشگاه   موضوع طراحي داخلي فروشگاه ها يكي از موضوعاتي است كه به شكل جدي در كشور ما مورد توجه قرار نگرفته است و به سبب مسايل فرهنگي - اجتماعي و ... بسياري از شركت ها و محصولات خارجي نتوانسته اند در كشور ما فعاليت جدي همانند ساير كشورها داشته باشند.امروزه طراحي هاي داخلي فروشگاه ها نقش مهمي را در جذب مشتري ايفا ميكنند و براي طراحي داخلي يك فروشگاه، طراح رسالت سنگيني بر عهده دارد. فروشگاه بايد جذابيت موثر و كافي را در نگاه اول و هنگام گذار خريدار داشته باشد و اين امر با وجود طرحي كه طراح آن راخلق كرده است بدست مي آيد. نماي مغازه بايستي جذاب باشد. ايجاد نقطه تمركز ديد در داخل مغازه بايد به گونه اي باشد كه از بيرون ديد كافي داشته باشد و باعث جذب مشتري شود. مغازه يك فضاي عملكردي است و بايستي به گونه اي باشد كه عملكردهاي مختلف از قبيل نمايش محصولات ، ميز فروش ، اتاق پرو و در مورد فروشگاههاي بزرگ حتي فضاهاي نشيمن ، كافي شاپ ، فضا براي كودكان و ... در كنار هم عملكرد صحيحي داشته باشد. فضاي فروشگاه ها فضاي بسيار گراني است واستفاده حساب شده از آن مهم است. استانداردهاي معلولين امروزه يك بحث مهم است. مثلا در دوبي طراح داخلي موظف است در يك مغازه 30 متري يك اتاق پرو 150*100 براي معلولين در نظر بگيرد و به گونه اي باشد كه معلول به راحتي به آن دسترسي داشته باشد. (ارتفاع 75 سانتيمتر براي معلول) در اتاق هاي پرو طرح - نور و ابعاد بسيار مهم است. مشتري تصميم خود را در اين اتاق ميگيرد. نور مناسب ، آينه خوب ، آويزهاي مناسب ونيمكت راحت همه وهمه در تصميم گيري مشتري مهم هستند. راه ديگري كه طراح داخلي براي جذب مشتري ميتواند بكار گيرد استفاده ازتصاوير است .تصاويري مرتبط با محصول يا با مضمون زندگي روزانه - طبيعت - كودكان و ... ميتواند براي داخل يك فروشگاه مناسب باشد. نورپردازي يكي از مهمترين عوامل در جذب مشتري است .جاسازي خوب اشيا و نورپردازي كه عدم استفاده از نور مستقيم انجام شده توجه مشتري را جلب خواهد كرد. استفاده از طرح كف نقش مهمي در طراحي داخلي ايفا مي كند.استفاده از كف بايستي متناسب با تصوير كلي فروشگاه باشد و مصالح انتخاب شده بايستي متناسب با عملكرد فروشگاه باشد . سقف نيز مانند كفپوش بخش ديگري از طراحي داخلي است كه ميتواند طرحي بدعت گذارانه در خلق سطوح – مواد - رنگ و ... داشته باشد.امروزه سقفهاي باز و سقف كاذب ايده اي جديد است كه در بعضي فروشگاه ها مورد استفاده قرار مي گيرد. رنگ آميزي و تركيب رنگ ها نيز فاكتور هاي مهمي هستند كه مي توانند مناظر جديدي بوجود آورند. خلق عناصر دكوراسيون داخلي ميتواند طراحان را براي دستيابي به استاندارد هاي طراحي بهتر كمك نمايد . اين عناصر ميتوانند سمبليك – تاريخي - مد روز- كلاسيك و يا از اين قبيل باشند. مثلا مغازه وسايل ورزشي كه عناصر سمبليكي ورزش همانند گوشه هايي از استخر در قسمت لباس و وسايل شنا ، يك ديوار صخره اي در قسمت وسايل كوهنوردي و ... در آن وجود دارد. آنچه بعنوان FIX خوانده ميشود تجهيزات يا قفسه بندي هايي است كه محصولات درآنها چيده مي شود. اينجاست كه طراح بايد با نوآوري بتواند طرحي ارائه كند كه محصولات به نحو مناسبي نمايش داده شود. Visual Marched امروزه به يك فن بسيار مهم تبديل شده است و نحوه چيدمان يك محصول روي  Fax Fixtures  به گونه اي شگرف در ايجاد جذابيت براي خريد كالا از سوي مشتريان تاثير گذار است.   جايگاه طراحي و چيدمان فروشگاه در بازاريابي و كسب و كار: نحوه طراحي و چيدمان قفسه ها و ويترين ها در فروشگاه مي تواند تاثير مستقيمي بر افزايش سطح خريد مشتريان داشته باشد. يعني با بر انگيختن و به اشتياق آوردن مشتري ، مي توان انگيزه او را براي خريد افزايش داد . عوامل موثر در ايجاد انگيزه در مشتري شامل : -        پخش موزيك ملايم -        نمايش زيباي كالاها -        عطر خوش در محيط فروشگاه -        و ساير عوامل انگيزشي مطابق با شرايط فرهنگي و اجتماعي منطقه 1-    رنگ بندي و رنگ آميزي  فضاهاي داخلي فروشگاه ، مطلوب و آرامش بخش باشد 2-    نور پردازي بايد متناسب با سليقه و خواسته مشتريان هماهنگ شود  و در سطح فروش ، لامپ سوخته و خراب وجود نداشته باشد 3-    ويترين هاي مورد استفاده در سطح فروش يكسان بوده و از دكور يكنواختي برخوردارباشد . 4-    نوع كالا – چيدمان و دكوراسيون غرفه ها مرتباً مورد ارزيابي قرارگيرد 5-    فراهم نمودن تسهيلات مناسب و ويژه اي براي پاسخگويي به نياز معلولين و سالمندان.   به طور مثال: -        ايجاد مكان مناسب براي نشستن و استراحت افراد سالمند -        حمل و نقل و جابجايي كالاهاي افراد سالمند -        چاپ  فيش خريد با حروف درشت براي آنها 6-    براي افزايش خريد و عادت بخشيدن مشتري براي خريد از فروشگاه بايد به 2 شاخص : الف : وفاداري به مارك ب:  وفاداري به فروشگاه مشتريان وفادار: به مشترياني گفته مي شود كه علاقمند هستند از يك فروشگاه خريد كنند و فروشگاه ها نيز به منظور افزايش چنين مشترياني بايد تسهيلاتي براي آنها فراهم نمايند. به طور نمونه در مورد مشترياني كه 4-3 بار در ماه براي خريد به فروشگاه مراجعه كرده و تا سقف معيني خريد مي كنند . مي توان با تعييين جايزه، بن خريد، اشانتيون و كوپن تخفيف، شركت درقرعه كشي وفاداري آنها را افزايش داد. 7-    توجه به علاقه و نشر كودكان 12-4 ساله : طبق تحقيقات انجام شده بر رفتار خريد مشتري، كودكان 12-4 ساله علاوه بر خريد مستقيم، تاثير قابل توجهي بر تصميم گيري خانواده براي خريد مي گذارند به اين دليل براي اين گروه سني بايد جاذبه ها و كالاهاي ويژه اي نيز در نظر گرفته شود.   بازارپردازي چيست ؟ بازارپردازي به معني حداكثر سازي فروش كالا بوسيله انتخاب ، طراحي ، بسته بندي ،  قيمت گذاري و نمايش محصول بطوري كه باعث تحريك مصرف كننده به خريد گردد ، ميباشد . اين فعاليت شامل نظم در قيمت گذاري و تخفيفات ، ارائه و نمايش مشهود محصول و تصميم در مورد اينكه كدام محصول به كدام مشتري و در چه زماني بايد ارائه گردد مي باشد .   تعريف بازارپردازي بازارپردازي يك زبان يا ابزار ترغيب مشتري به خريد است كه خرده فروشان جهت برقراري ارتباط با مشتريان هدف ، از آن استفاده مي كنند. بازارپردازي يك عنوان عمومي براي توضيح مجموعه اي از فعاليت هاي پيشبرد فروش درداخل فروشگاه ها يا محل هاي عرضه است كه تكميل كننده وپشتيباني كننده فعاليت هاي تبليغاتي است. اين عمليات كه اغلب با هزينه بسيار كم يا بدون هزينه انجام مي شود، كلاً باعث افزايش ثمربخشي فعاليت هاي خرده فروشي است . مانند تقديم نمونه رايگان ، تست كردن كالاهاي خوراكي يا آرايشي ، تهيه وتوزيع بروشورهاي حاوي دستورالعمل هاي مصرف يا طبخ ، كوپن تخفيف ، توزيع بهتركالا وغيره. علل طرح موضوع بازارپردازي عصر توليد انبوه به لحاظ استفاده ازصرفه هاي اقتصادي لزوم توزيع وسيع و مويرگي لزوم ازدياد و رشد مصرف محو انحصارات ورقابتي شدن بازارها تغييرات دايمي ذوق وسليقه و نياز مصرف كننده ها دگرگوني سيستم هاي خرده فروشي و فروشگاهي به لحاظ تكنولوژيك انتقال قدرت ازبخش توليد به بخش توزيع واهميت يافتن عناصر پايين دست از زنجيره تامين جايگاه بازارپردازي بازارپردازي يك نام تجاري ، بخشي ازفعاليت هاي ترفيع فروش هدايت شده درفروشگاه ، جهت افزايش فروش است. خدمات بازارپردازي: خدمات بازارپردازي ، كليه كمك ها يا خدماتي است كه ازجانب آژانس هاي تبليغاتي يا رسانه ها دراختيار صاحب كالا قرار داده مي شود تا نمايش وعرضه وفروش محصول را بهتر وموفق گرداند مانند: -  استفاده ازطرح ورنگ وگرافيك - جانمايي و چيدن كالا درقفسه و ويترين -  چگونگي جلب نظرخريدار، نورپردازي وزيبا سازي محيط عرضه -  سنجش ذو ق وسليقه وذائقه خريدار  - ايجاد جايگاه مناسب ذهني ازمحصول درخريدار   عوامل مورد نظر مشتريان در بازار پردازي: -  نمايش محصولات - محل قرارگرفتن قفسه - علائم و تصاوير -  برچسب قيمت ونام - دسترسي آسان - مرتبط بودن يا جوربودن كالا - پربودن قفسه ها -  پاكيزگي قفسه ها واقلام -  جاذبه هاي محيط (رنگ - نور - بو )   زمينه هاي مورد بحث درمديريت فروشگاهي : -  نحوه تامين كالا  - نحوه تامين مالي خريدها وپروژه ها - نحوه انتخاب محل براي فروشگاه ها  - نحوه مشتري يابي - نحوه ايجاد ارتباط ، حفظ وافزايش ارتباطات با مشتري - چگونگي معرفي، جانمايي ، نمايش وعرضه كالا  - نحوه شناسايي وارزيابي رقبا - نحوه ايجاد ارتباط وهمكاري با رقبا - چگونگي خلق ، حفظ وحمايت از برند  - چگونگي قيمت گذاري  -  چگونگي تبليغات واطلاع رساني  - چگونگي ايجاد مزيت هاي رقابتي چيدمان مرتب محصولات وبه تفكيك كالاها برتصميم خريد مشتري اثر مثبت مي گذارد. نمايش كالا به گونه اي كه نام تجاري ونوع كالا به آساني توسط مشتري قابل رويت باشد برتصميم خريد مشتري، اثر مثبت مي گذارد. محل قرارگرفتن قفسه حاوي محصولات ، بر تصميم خريد مشتري ، اثر مثبت مي گذارد. علائم و راهنماها براي پيدا كردن محل قفسه هاي كالا، برتصميم خريد مشتري ، اثر مثبت مي گذارد. قراردادن برگه هاي اطلاعاتي ، بروشور ، تراكت ، اتيكت قيمت و... درقفسه ها ، كه باعث شفاف شدن اطلاعات مصرف كننده است ، برتصميم خريد مشتري اثر مثبت مي گذارد. دسترسي آسان مشتري به محصولات درقفسه هاي فروشگاه ، برتصميم مشتري اثر مثبت مي گذارد. مرتبط بودن كالا ، جوربودن وحضورهمه انواع يك محصول ازنظر اندازه، طعم، وزن، رنگ، فرمول شيميايي، ابعاد و .... درقفسه هاي فروشگاه، برتصميم به خريد مشتري اثر مثبت مي گذارد. پربودن قفسه ها ازمحصولات يك برند  برتصميم به خريد مشتري ، اثرمثبت مي گذارد. پاكيزه بودن فروشگاه، قفسه ها ومحيط عرضه، برتصميم به خريد مشتري اثر مثبت مي گذارد.   عوامل مورد نظر مشتري در بازارپردازي: 1- علائم: هدف ازبكاربردن علائم ، جلب توجه بيشتر مشتريان درهنگام حركت ازجلوي قفسه ها و دادن آگاهي به ايشان مي باشد.  2 - دردسترس بودن: بهترين نقطه ازنظرمشتري در سطح چشم است. اين ناحيه درخرده فروشي به ناحيه طلائي معروف است . ناحيه طلائي بهترين ناحيه براي محصولات جديد وناشناخته است . مشتري انتظاردارد ، همواره كالاي معيني را درقفسه معين پيدا كند. 3- سرعت درتشخيص: قيمت ها بايد به صورت واضح و خوانا بر روي اتيكت يا جعبه محصول نوشته يا قرارداده شود تا مشتري بتواند قيمت و نام كالا را دركوتاه ترين زمان ممكن مشاهده نمايد. 4- چيدمان و نمايش كالا:  كالاها بايد به صورت مرتب و اصولي در قفسه ها چيده شوند به طوري كه نام محصول در جلوي ديد مشتري قرار گيرد و آنها با مشاهده محصول، از نام آن آگاهي يابند. تحقيقات نشان داده است كه عمل به اين اصل، بين 15 تا 20 درصد بر حجم فروش افزوده است. 5- پر بودن قفسه ها و نظافت: هيچ چيز بيش تر از يك قفسه خالي يا پر از گرد و خاك، افسرده كننده تر نيست. محل و جايي كه كالا به نمايش گذارده مي شود بايد حتماً پاك و مرتب باشد. مشتري با ديدن قفسه خالي يا ناپاكيزه احساس مي كند به او بي احترامي شده است. 6- اگر كالاها مرتبط با يكديگر، يا از يك خانواده، يا مكمل در يك گروه قرار گيرند و در كنار يكديگر نمايش داده شوند، مشتري به خريد بيشتر تشويق مي شود. 7- مجموعه عمليات بازارپردازي كه موردنظر مشتري نيز مي باشد، توسط بازارپرداز و با حضور وي در كنار قفسه كالاها يا در فروشگاه انجام مي شود. اين شخص بايد با توضيح و بيان كامل اطلاعات در مورد محصولات، رسيدگي به شكايات و انتقادات و با خلق خوش و روي گشاده، خاطره خوشي در مشتري به جاي گذارد. يك تجربه يك محصول غذايي با انجام عمليات بازارپردازي در چهار فروشگاه زنجيره اي رفاه در شهر تهران، و مقايسه نتايج با چهار فروشگاه ديگر از همين زنجيره كه عمليات بازارپردازي در آنها انجام نشده بود، نتيجه گرفت كه در فروشگاه هاي مورد عمل 25 درصد بر حجم فروش محصول مورد نظر افزوده شده است.   "اصول استراتژي فروشگاهي و خرده فروشي" مقدمه :  باتوجه به پيدايش وايجاد ساختار جديد و فن آوري نوين در بخش خرده فروشي و فروشگاهي ، شدت رقابت در بين آنها در حال افزايش است . علاوه برآن ، وجود تغييرات وسيع در نيازها و خواسته هاي مشتريان ، فروشگاه ها و برنامه ريزان را مجبور به توجه بيشتر به برنامه هاي بلند مدت و تفكر در خصوص برنامه استراتژيك نموده است .   استراتژي فروشگاهي :  اصطلاح استراتژي فروشگاهي عبارت است از ميزان و فراواني فعاليت هايي كه در يك واحد فروشگاهي انجام مي گيرد  به طور مثال فروشگاهها ميتوانند فعاليت هاي خود را در خصوص استراتژي كالا ، استراتژي هاي انگيزشي و تشويقي ، استراتژي مالي ، استراتژي موقعيت و مكان فروشگاه ، استراتژي ارتباطات مشتري و استراتژي  مارك تجاري تنظيم نمايند . استراتژي فروشگاهي با شاخص هايي همچون اهداف بازار فروشگاه ، تعيين چارچوب و برنامه هايي به منظور افزايش رضايت مندي و دستيابي به اهداف بازار و تنظيم برنامه هاي اساسي فروشگاه بر روي ايجاد مزيت هاي رقابتي بادوام و با ثبات تعيين مي گردد . هدف بازار ، بخشي بندي بازار به سوي اهدافي است كه در نتيجه آن برنامه هاي فروشگاه به سمت دستيابي و استفاده از منابع و شاخص هاي اساسي فروشگاه متمركز گردد . چار چوب فروشگاه نيز تركيبي از عوامل: 1-    كالايي 2-    خدمات پيشنهادي 3-    سياست قيمت گذاري كالا 4-    تبليغات 5-    و برنامه هاي انگيزشي با رويكرد فروشگاهي است كه  به نمايش و طراحي ارائه كالاها و موقعيت فروشگاه مي پردازد. در مفهوم فعاليت خرده فروشي و وفروشگاهي ، و در هنگام تدوين استراتژي توسعه اي دو عامل 1- مشتري 2- رقبا  بايد از سوي  فروشگاه ها مورد توجه و تاكيد قرارگيرد. در بخش بندي بازار هدف نيز موقعيت فروشگاه ها بيشتر درجهت تامين نيازها و خواسته هاي مشتريان است تا رقابت با رقبا ، بدين لحاظ ، فروشگاهها براي برآوردن نيازهاي مشتريان بر روي اين شاخص تمركز نموده و تلاش مي كنند تا اين هدف به يك برنامه دائمي و متداول تبديل شود . ايجاد مزيت رقابت بادوام : عامل نهايي يا ركن اصلي در استراتژي فروشگاهي ، رويكرد فروشگاه ها به ايجاد مزيت رقابتي بادوام است . مزيت رقابتي بادوام ، مزيتي است كه در دراز مدت ميتواند ثابت و پايدار بماند . ايجاد مزيت رقابتي ثابت و بادوام بدين مفهوم است كه فروشگاه ها براي جلو گيري از ورود رقبا به بازار هدف و مشتريان خود، حصاري ايجاد كنند و مانع از نفوذ رقبا به اين بازار شوند با وجود اينكه فروشگاه ها حصاري ميان جاذبه هاي خود ايجاد مي نمايند ، رقبا تلاش خواهند نمود كه چنين حصاري را شكسته و در آن نفوذ نمايند . در طول زمان ، تمامي مزيت ها به دليل فشاري كه از سوي رقبا ايجاد ميشود ، تضعيف خواهد شد. اما فروشگاه هايي كه اين جاذبه ها و مزيت هاي را با دوام و ثابت كرده باشد ، چنين فشار و نيرويي را به حداقل مي رساند و سود آوري فروشگاه ها را در زمان هاي طولاني تر تضمين مي نمايد . در حقيقت ، ايجاد يك مزيت رقابتي با دوام و ثابت ، كليد بهبود عملكرد مالي در دراز مدت خواهد بود  پنچ فرصت هم براي فروشگاهها به منظور توسعه و ايجاد مزيت رقابتي بادوام عبارت است از : 1)      وفاداري مشتري . 2)      موقعيت و مكان فروشگاه 3)      ارتباط با تامين كنندگان كالا 4)      پرسنل وكاركنان متعهد و موثر 5)      كاركردهاي اجرايي كم هزينه مزيت هاي رقابتي با دوام بايد دربرنامه هاي بلند مدت فروشگاه ها قرارگيرند ، به نحوي كه امكان كپي برداري آن توسط رقبا كاهش يابد . الف- وفاداري مشتري [15]      وفاداري مشتري درمفهوم تعهد مشتريان براي خريد از يك فروشگاه است درحقيقت مشتريان فروشگاهي را به فروشگاه ديگري ترجيح ميدهند . مشتري وفاداركسي است كه با وجود شرايط بهتر و نزديك تر براي انجام عمل خريد مكان و فروشگاه مورد نظر خود را انتخاب نمايد.   روش هايي كه فروشگاه ها ميتوانند مشتريان وفادار داشته باشند عبارتند از : 1)      موقعيت و جايگاه مناسب فروشگاه 2)      خدمات وسيع و گسترده به مشتري 3)      ارتقاء پايگاه داده هاي فروشگاه 4)      عرضه كالاهاي منحصر به فرد وويژه الف – 1) موقعيت و جايگاه فروشگاه [16]  : يك فروشگاه قادراست وفاداري مشتري را به وسيله ايجاد وتوسعه تصويري مطلوب از فروشگاه در ذهن او تقويت و استحكام بخشد كه اين عمل از طريق ( ارائه خدمات ويژه - طراحي زيبا -  نحوه فعاليتهاي اجرايي و نحوه برخورد پرسنل) امكان پذيراست. در واقع موقعيت و جايگاه فروشگاه كه در ذهن مشتري قراردارد ، داراي ارزش است و يك عامل حياتي و موثر محسوب ميشود نه آن تصوري كه يك مدير فروشگاه از واحد خود دارد . بنابراين فروشگاه ها بايد بدانند كه چه تصوري درذهن مشتري نسبت به فروشگاه وجوددارد و آيا فروشگاه با خواسته هاي او هماهنگ و سازگار است.؟ الف – 2) سرويس و خدمات : فروشگاه ها با ارائه سرويس وخدمات ويژه قادرهستند مشتريان خود را به فروشگاه وفادار نمايند اما بايد بدانيم كه ارائه خدمات و سرويس هاي مناسب و عالي به مشتريان به صورت دائمي امري بسيار دشواراست و ايجاد هماهنگي وسازگاري با پرسنل فروشگاه درجهت ارائه خدمات دشوار ميباشد بدين سبب ارائه خدمات بايد به شكل مكانيزه و ماشيني صورت پذيرد . ارائه خدمات مناسب به مشتريان يك سرمايه گذاري محسوب شده و فروشگاه ها را به يك شهرت رقابتي مي رساند كه درنتيجه آن فروشگاه ها با ارائه خدمات مناسب و عالي به مشتريان ميتوانند به يك مزيت رقابتي بادوام و با ثبات دست يابند كه در دراز مدت منافع قابل توجهي براي آنان به دنبال خواهد داشت .   الف -3) پايگاه داده هاي فروشگاه : ايجاد پايگاه داده هاي فروشگاهي توسعه و عملياتي كردن برنامه هاي فروشگاه و بهينه سازي آنها را به دنبال دارد ايجاد سيستم اطلاعات مشتريان تجزيه و تحليل الگوي خريد آنها از طريق جمع آوري اطلاعات خريد و بررسي نيازها و خواسته هاي مشتريان و ارزيابي مستمر اين پايگاه هاي اطلاعاتي به فروشگاه ها در جهت برنامه ريزي فعاليت هاي خود مطابق با خواسته هاي مشتريان ورفع نياز آنها و نهايتاً وفاداري مشتريان كمك قابل ملاحظه اي مي نمايد .   الف – 4) كالاهاي منحصر به فرد و فوق العاده : داشتن كالاهايي با مارك هاي تجاري عمومي براي توسعه وفاداري مشتريان كاري بسيار دشوار است زيرا رقبا نيز به اين كالاها براي خريد دسترسي دارند و شما صرفاً با داشتن كالاهاي ويژه اي كه در انحصار شما باشد مي توانيد از اين اهرم براي ايجاد وفاداري ودر مشتريان استفاده نماييد. ب) مكان و موقعيت فروشگاه [17]  : يكي ازمهم ترين عوامل موفقيت يك فروشگاه موقعيت مكاني آن است موقعيت مكاني فروشگاه يك عامل حياتي دربخش مصرف كنندگان فروشگاهي به حساب مي آيد و اين عامل يك مزيت رقابتي بادوام و با ثبات است كه توسط رقبا قابل كپي برداري نيست. ج) ارتباط با تامين كنندگان كالا : توسعه ارتباطات محكم و قوي باتامين كنندگان كالا شرايطي به وجود 'مي آورد كه فروشگاه ها به افزايش ارتقاء فعاليت هاي اختصاصي خود قادر باشند كه اين فعاليت ها عبارتند از : 1.      فروش بعضي از  كالاهاي انحصاري در منطقه 2.      خريد كالا با قيمتي پايين تر و يا در شرايطي بهتر نسبت به رقبايي كه ارتباطات ضعيف تري دارند 3.      در يافت و تحويل كالاها در زمان كوتاه تر ارتباط با تامين كنندگان كالا ها مشابه ارتباط با مشتريان به مثابه مزيت رقابتي مناسبي است كه در دراز مدت توسعه مي يابد و از طرف رقبا به سادگي قابل جبران نخواهد بود.   د ) كاركنان و پرسنل متعهد و موثر [18] فعاليت فروشگاهي فعاليتي است كه ارتباط عميق و غير قابل انگاري ميان كاركنان و پرسنل فروشگاه ايجاد نمايد كه در راستاي چنين فعاليتي شاغلين فروشگاه نقش موثري در ارائه خدمات به مشتري و ايجاد وفاداري در آنها نسبت به فروشگاه ايفا مينمايند همچنين دانش و آگاهي پرسنل و مهارت آنها براي دستيابي به اهداف فروشگاه موثر است و به عنوان يكي از عوامل حياتي موقعيت در صنعت فروشگاهي محسوب مي شود .   5)هزينه هاي عملياتي و اجرايي پايين: كليه فروشگاه ها معمولا نسبت به وضعيت هزينه اي خود نگران هستند هزينه ها در فعاليت هاي فروشگاهي و خرده فروشي حتي براي فروشگاه هايي كه درآمد بسيار بالايي دارند بسيار مهم وحياتي است. فروشگاه ها همواره تلاش ميكنند تا با پايين آوردن هزينه هاي عملياتي سود خالص را افزايش داده واز طريق افزايش سود آوري ميزان سرمايه گذاري برروي جاذبه هاي فروشگاهي وارائه خدمات مطلوب به مشتريان را ارتقاء بخشيده و در نهايت موجبات افزايش فروش را فراهم آورند. به طور مثال فروشگاه هاي Wal-mart به منظور كاهش هزينه هاي توزيع كالا در نزديكي تعدادي از فروشگاه ها انبارهايي احداث نموده است .   استراتژي هاي رشد : چهار مدل از فرصت هاي رشد كه ممكن است فروشگاه ها به آن دست يابند . عبارت است از 1-    نفوذ در بازار 2-    توسعه و گسترش بازار 3-     گسترش چار چوب فروشگاهي 4-    تنوع 1-    نفوذ در بازار يكي از فرصت هاي نفوذ در بازار سرمايه گذاري مستقيم بر روي مشتريان كنوني فروشگاه هاست . از جمله رويكردهايي كه براي افزايش نفوذ در بازار مي توان استفاده نمود عبارتند از : 1-1: فروشگاه ها مي توانند با ايجاد شرايط مناسب ، تعداد دفعات بازديد مشتريان را افزايش داده و ميزان خريد آنها را در هر بار مراجعه افزايش دهند . 2-1: جذب مشتريان جديد از طريق گشايش فروشگاه ها بيشتر و افزايش ساعت كاري فروشگاه هاي موجود 3-1: نمايش كالاهاي متنوع كه منجر به افزايش خريد تفنني و خريد بدون برنامه مشتريان خواهد شد . 4-1: آموزش پرسنل فروش 5-1: افزايش كالاهاي مكمل براي تكميل سبد كالايي مشتريان   2-   توسعه بازار: فرصت هاي مناسب براي توسعه بازار را ميتوان به طرق مختلف ايجاد نمود از جمله : 1-2: ايجاد واحدهاي جديد كالايي / خدماتي . 2-2: افزايش تنوع خدمات ارائه شده به مشتريان . 3- 2: احداث فروشگاه هايي مناسب با سليقه مشتريان در مكان هاي جغرافيايي جديد. شايان ذكر است كه استفاده از فرصت هاي توسعه بازار به دليل بالا بودن ميزان ريسك آن ، نياز به اطلاعات دقيق و عملي تري از مشتريان و نيازهاي بازار دارد   3-   توسعه چارچوب فعاليت فروشگاه : فروشگاه هاي مي توانند در زمينه توسعه فعاليت هاي خود ، به نيازها و خواسته هاي مشتريان در يك چار چوب جديد و در يك بازار هدف مشابه توجه نمايند . افزودن چنين كالاها و خدماتي به طرح كلي فروشگاه با سرمايه اندكي قابل اجراست .   4-   تنوع فروشگاه ميتواند با ايجاد هدف بازار جديد و شناسايي خواسته هاي مشتريان در شرايط ( كنوني /مشتريان جديد ) و شناسايي وجه مشترك آنان و توسعه سيستم اطلاعات مديريت ، بازار جديدي براي افزايش فروش ايجاد نمايد .    استراتژي ارتباطات مشتري در بخش فروشگاه ها ارتباطات : ارتباطات فرآيندي است آگاهانه يا ناآگاهانه ، خواسته يا ناخواسته كه از طريق آن احساسات و نظرات به شكل پيامهاي كلامي و يا غير كلامي بيان گرديده ، پس ارسال ، دريافت و ادراك ميگردد مكانيسم سيستم ارتباطات به منظور تنظيم خواسته ها و مطالبات مشتريان مد نظر قرار مي گيرد كه بر اساس آن ، صاحبان فروشگاه هاي موفق ، مايلند بدانند كه چه چيزي مطلوب مشتريان آنهاست ، بدين سبب ، خواسته ها و پيام مشتريان بايستي به شكل شفاف و صحيح از يك مسير واحد و مشخص به دست آيد و توسط مديران فروشگاه ها با نظم خاصي در برنامه هاي استراتژيك فروشگاه قرار گيرد     نياز به ارتباط موثر: به منظور اجراي سياست ارتباطات مشتري در يك فروشگاه ، تلاش مي شود مزيت هاي موجود در فروشگاه را با ساير رقبا مقايسه نمود و مشتريان رااز اين امر آگاه ساخت . به عبارت ديگر فروشگاه ها بايد تغييرات مثبتي در احساس ، ديدگاه و نگرش مشتريان واقعي و بالقوه به وجود آورند واز اين طريق است كه مي توانند مزيت هاي رقابتي به دست آورند .       انواع ارتباطات : تعداد زيادي انتخاب براي پيام هاي ارتباطي با مشتريان وجود دارد از ميان مجموع روش هاي ارتباطي كه ميتوان شناسايي كرد ، با اهميت ترين و ضروري ترين آن ها را مي توان به دو دسته  ( شخصي  و غير شخصي ) تقسيم نمود .هر شخصي كه در فروشگاه  و يا يك فعاليت خرده فروشي مشغول به كار است وظيفه و مسئوليت بزرگي براي توسعه و پيشبرد اهداف و آرمان هاي شركت به عهده دارد . هر كدام ازكاركنان فروشگاه نقش موثري در ايجاد رضايت مندي مشتري و موقعيت بازار آن فروشگاه ايفا ميكند بدين دليل ، مديران فروشگاه بايد كليه پرسنل خود را در اين زمينه آگاه و رفتار آنها را ( نظارت – ارزيابي و كنترل ) نمايند .   به منظور ارائه كالا به مشتري بايد شرايط مناسبي را براي اجراي سه مرحله : 1-    قبل از خريد ( امكان جستجو و تحقيق – مقايسه ) 2-    هنگام خريد ( ارائه تسهيلات مناسب 3-    وبعد از خريد( ارائه خدمات تحويل ، نصب ، راه اندازي و آموزش ) براي او مهيا نمود تا بتوان رضايت او را حاصل نموده و ارتباط شايسته اي با او برقراركرد اجراي چنين برنامه هايي علاوه بر سرمايه گذاري كافي براي تامين تجهيزات به پرسنل شايسته و آموزش ديده هم نيازمند است تا بتوان خدمات مناسبي مهيا و ارائه نمود .   وظايف اجرايي برنامه ارتباطات : پس از تامين كالا براي فروشگاه كه برنامه اي بسيارمهم براي مديران فروشگاه است. اقدام بعدي براي مديران فروشگاها ، تدوين برنامه ها و تصميمات اجرايي براي ارتباط با مشتريان به منظور جذب آنها به فروشگاه ها و سايت هاي اينترنتي و ترغيب و تشويق آنها براي خريد كالاست . فروشگاه هاي زنجيره اي ازطريق موارد زير با مشتريان ارتباط برقرار مي كنند: 1-    تبليغات 2-    محركها و انگيزه هاي فروش 3-    ارتباط هاي عمومي 4-    فضاي فروشگاه 5-    نمايش و نحوه عرضه كالا 6-    پرسنل و كاركنان فروش هدف از بر قراري اين ارتباط (خبردادن ، متقاعد كردن ، ياد آوري كردن ) مي باشد.   1-    خبر دادن : اولين وظيفه اجراي براي برنامه ارتباطات فروشگاه با مشتري ، دادن اخبار مورد نياز مشتري در خصوص ( كالاها – خدمات – و ساير مشخصات فروشگاه )  از قبيل ( آدرس – تلفن– سايت اينترنتي – E-mail – تنوع كالا – بخش هاي فروشگاه – وخدمات موجود در فروشگاه ) است تا از اين طريق ، مشتريان با شرايط وضعيت فروشگاه آشنا شوند.   2-    متقاعد كردن : دومين وظيفه مديران فروشگاهي به منظور ارتباط با مشتريان ، ترغيب نمودن و ايجاد انگيزه در مشتريان جهت بازديد از فروشگاه و نهايتا" خريد كالا و استفاده از خدمات موجود در فروشگاه است . مانند ، توزيع جوايز ، اجراي مسابقه ، تخفيف هاي ويژه ، برنامه هاي تفنني ، تفريحي   3-    يادآوري كردن : تمام فروشگاه ها به اين موضوع واقف و آگاه هستند كه يكبار خريد مشتري از فروشگاه براي حيات و  بقاي فروشگاه كافي نيست ، و مديران فروشگاه ها بايد تدابيري اتخاذ كنند كه خريد ، توسط مشتري تداوم يابد و با توجه به اينكه در يك محيط رقابتي ، ساير رقبا اقدام به ارائه كالاها و خدمات جديد تري مينمايند . احتمال جذب مشتريان يكديگر وجود دارد بدين لحاظ ، مديران فروشگاه ها بايد با روش ها و سياست هاي خاص مشتريان را به فروشگاه وفادار نمايند كه اين امر ، ازطريق شناسايي بهترين مشتريان و ارائه ( كارت تخفيف – خبر نامه – ارسال ليست كالاهاي و خدمات جديد – بن كالا – آگاه كردن مشتريان از حراجي ها و فروشگاههاي فوق العاده ) به آنها صورت مي گيرد .      روشهاي برقراري ارتباط با مشتريان : 1)      ارتباطات غير شخصي با هزينه ( تبليغات  ، فضاي فروشگاه ، وب سايت ، محركهاي فروش) 2)      ارتباطات انساني با هزينه ( پرسنل فروش ، ايميل ) 3)      ارتباطات انساني بي هزينه ( محاوره هاي دهان به دهان ) 4)      ارتباطات غير شخصي كم هزينه ( ارتباط عمومي)   1-   ارتباطات غير شخصي با هزينه : ارتباطات غير شخصي با هزينه شامل(تبليغات ، فضاي فروشگاه ، وب سايت ، محركهاي فروش و.....) مي باشد . تبليغات : يكي از روشهاي ارتباطات با هزينه است كه تاثير مناسبي در جذب مشتريان نسبت به فروشگاه دارد كه معمولا از طريق( راديو ، تلويزيون ، روزنامه ، بيلبورد و.......) صورت مي گيرد. فروشگاه هاي زنجيره اي معمولا بين 3تا 5 درصد از درآمد خود را صرف هزينه هاي تبليغاتي مي كنند.   محرك هاي فروش: يك ارزش افزوده براي مشتري محسوب مي شود كه او را براي بازديد و خريد از فروشگاه ترغيب مي نمايد. مانند (بن كالا، كوپن، جوايز، برگزاري مسابقه) كه برخي از تامين كنندگان كالا به منظور جلوگيري از استوك و ماندگاري بيش از حد كالاهايشان در فروشگاه ها، اقدام به توزيع بن خريد كالاهاي خود مي نمايند . استفاده از محرك ها و انگيزه هاي فروش به طور معمول در كوتاه مدت موثر است ، استفاده از چنين روشي در دراز مدت، تاثير قابل ملاحظه اي در جذب مشتريان نخواهد داشت؛ زيرا فروشگاه عامل جذب كننده نيست و مشتريان صرفا به خاطر كالاي مورد نظر و استفاده از ارزش افزوده مازاد جذب فروشگاه مي شوند. اما متاسفانه مديران فروشگاهها به دليل اثر گذار سريع چنين روشي، از اجرا و تدوين برنامه هاي جايگزين و مزيت هاي بلند مدت غافل مي شوند كه پس از مدتي چنين فروشگاه هاي دچار مشكل مي گردد. نمايش و نحوه عرضه كالا در فروشگاه : اين روش نيز از روش هاي بسيار موثر در ارتباط با مشتريان و جذب آنها در فروشگاه هاست ، تحقيقات گسترده نيز نشان ميدهد كه يكي از مهم ترين عوامل جذب مشتريان در فروشگاه ، جذابيت فروشگاه و شيوه نمايش كالاهاست. فضاي داخلي فروشگاه : نيز از ديگر روشهاي غير شخصي با هزينه است كه شامل ( روشنايي ، درجه حرارت ، صدا و موزيك ، ويترين ، قفسه ها و لاين ها و ......)   2-   ارتباطات انساني با هزينه : پرسنل فروش در فروشگاه : از اصلي ترين عناصر ارتباطات انساني هزينه دار با مشتريان است پرسنل فروش و فروشنده ها در فروشگاهها ، اصولا به عنوان دستيار وهمكار مشتريان محسوب مي شوند و در اين فرآيند ارتباطي ، بسيار موثر واقع شده و اطلاعات مورد نياز مشتريان را رودررو و چهره به چهره به آنان منتقل مي كنند.     E-mali : يكي ديگر از روشهاي انساني با هزينه است كه فروشگاههاي زنجيره اي الكترونيكي با استفاده از آن ( ليست كالاهاي جديد – فهرست قيمتها – حتي فاكتور – و سفارشات مشتريان ) را دريافت و ارسال مي نمايند.   3-   ارتباطات غير شخصي كم هزينه : اصلي ترين روشها براي ايجاد ارتباطات غير شخصي كم هزينه با مشتريان، استفاده از تبليغات عمومي در  ( سطح شهر، كتابهاي زرد، كاتالوگ ها، استاديوم هاي ورزشي، اتوبوسهاي شركت واحد و ..............) است كه در ايران، استفاده از چنين روش هايي متداول مي باشد. اما نسبت به ساير كشورها جزء روشهاي كم هزينه تلقي نمي شود.   4-   ارتباطات انساني بي هزينه : در نهايت يكي از روشهاي مناسب و موثر در ايجاد ارتباط با مشتريان و جذب آنان در فروشگاه ها صحبت ها ، گفتگوها و نقل قول هايي است كه در باره فروشگاه ها صورت مي گيرد . معمولا ارتباطات محاوره اي با ( دوستان ، اقوام ، آشنايان و ......) مي تواند جاذب يا دافع فروشگاه باشد.   اصول مكان يابي فروشگاهي مقدمه : برنامه ريزي مكاني ، به ساماندهي نقاط توزيع فروشگاه ها وترتيب قرارگرفتن ومراكز توزيع به منظور رفاه و آسايش مصرف كنندگان مي پردازد. يكي از معيارهاي اساسي و مهم در موفقيت يك فروشگاه ، موقعيت آن است . زير يك موقعيت مناسب ، علاوه بر اينكه خدمات رفاهي قابل توجهي را براي مشتري ايجاد مي نمايد ، اهميت ويژه نيز از لحاظ ميزان فروش ، براي فروشگاه دارد . اتخاذ تصميم در خصوص موقعيت فروشگاه بسيار مهم است، زير ا تغيير دادن محل فروشگاه، يا بسيار مشكل است و يا زيان بالايي به همراه دارد اگر فروشگاه در خصوص قيمت گذاري و تامين كالاها دچار اشتباه و مشكل شود اين معضل قابل جبران است ؛ اما اگر چنين اشتباهي درخصوص انتخاب محل و موقعيت فروشگاه صورت پذيرد جبران آن بسيار دشوار و پر هزينه خواهد بود.تصميم گيري در مورد محل و موقعيت فروشگاه به سه عامل اصلي و اساسي زير بستگي دارد : 1-    مشتريان 2-    محيط عمومي شهر 3-    محل اختصاصي فروشگاه    موقعيت فروشگاه و مشتري : بزرگترين عامل تعيين كننده در موقعيت ايده آل يك فروشگاه هدف بازار آن فروشگاه است. بطور مثال اگر هدف بازار آسايش و رفاه مشتري باشد ؛ بنابر اين ، در انتخاب محل فروشگاه بايد به رفاه و آسايش مشتري ، توجه ويژه اي نمود. در واقع آنچه آسايش مشتري محسوب مي شود ، بستگي به نياز و توقع مشتري از فروشگاه دارد كه اين آسايش ازديدگاه مشتريان متفاوت است ، كه البته مي توان با تحقيق برروي خواسته هاي مشتريان، به يك نياز سنجي واقعي رسيد و سپس با تحليل شاخص هاي مورد نظر ، به يك جمع بندي مناسب و واقعي براي احداث فروشگاه دست يافت ؛ به طور مثال ، عوامل ( كيفيت – خدمات – سرويس هاي رفاهي – پاركينگ و .....) مي تواند تامين كننده خواسته مشتري باشد .   موقعيت فروشگاه و محيط عمومي شهر : عوامل تعيين كننده محيط  عمومي شهر در جهت تصميم گيري موقعيت فروشگاه ، عبارت از : الف ) تجزيه و تحليل ناحيه تحت پوشش ب) تعيين پتانسيل فروش در سطوح مختلف شهر ج) انتخاب محل فروشگاه ، متناسب با اهداف بازار   تجزيه و تحليل ناحيه تحت پوشش: تجزيه وتحليل ناحيه تحت پوشش ، با مسائل جغرافيايي بسياري در ارتباط است . عوامل موثر و اساسي براندازه و شكل ناحيه تحت پوشش ؛عبارت اند از:   1-    جاذبه هاي تجاري مركز خريد كه شامل : 1.      اشكال فروشگاه هاي بزرگ 2.      تنوع وجداسازي كالاهاي پيشنهادي 3.      نحوه تحويل كالا و ساير خدمات خرده فروشي 4.      اعتبار و شهرت خرده فروشي هاي بزرگ و عمده 5.      تسهيلات بانكي 6.      تسهيلات پارك اتومبيل 7.      محدوديت هاي ترافيكي   2-    جذابيت هاي اجتماعي تفريحي 3-    توزيع و پراكندگي جمعيت 4-    ميزان رشد و تراكم جمعيت 5-    الگوي مصرف منطقه و شهر 6-    بعد مسافت براي دسترسي به فروشگاه 7-    خطوط حمل و نقل ( جاده ، سيستم ريلي ، اتوبوس و .........) 8-    ميزان دسترسي به وسايل ارتباط جمعي ( روزنامه ، كتاب ، مجلات ، راديو وتلويزيون و.........) 9-    ميزان استفاده از وسايل نقليه شخصي 10- ساير مراكز خريد رقيب در نزديكي بازار هدف 11- مكان شناسي طبيعي از سطح بازار   سطوح تجاري : سطوح تجاري ، سطوحي هستند كه به وسيله مغازه هاي كوچك ، مغازه هاي شخصي و سوپرماركت ها بازار راتشكيل مي دهند كه بيشترين و عمده ترين تاثير بر روي اندازه ناحيه تحت پوشش توسط سطوح تجاري شخصي معين مي گردد. عوامل محلي، تاثير قابل ملاحظه اي بر موقعيت فروشگاه مي گذارد كه اين عوامل ، عبارتند از: 1-    ارتباط محل سايت با مركز خريد اصلي و همچنين ناحيه تحت پوشش 2-    ميزان دسترسي به موقعيت فروشگاه 3-    توانايي و قدرت رهگيري تجاري ، مانند قرارگرفتن فروشگاه در مسير عبور عابرين 4-    جذابيت هاي محيطي 5-    هماهنگي و متناسب بودن باساير فعاليت هاي تجاري محل ، ( بورس ) 6- شناسايي و ارزيابي فروشگاه هاي رقيب از لحاظ موقعيت اندازه و شكل و ويژگي ها و توانمندي ها   شرايط اختصاصي محل فروشگاه : پس از ارزيابي شرايط و عوامل عمومي موقعيت فروشگاه به اين شاخص هاي اختصاصي بايد توجه نمود : الف ) متناسب بودن محل فروشگاه با هدف ب ) تناسب اجاره بها و يا قيمت خريد زمين كه در اين صورت هزينه هاي سنگيني به مجموعه تحميل نمي شود ج) هماهنگي و تناسب محل از لحاظ سمت ، جهت و اندازه محل فروشگاه كه مي تواند برروي تقويت و يا تضعيف فروش موثر ب
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۶ توسط:مديريت موضوع:

What is Marketing Sociology?


What is Marketing Sociology?


One of my favorite books is Bill Cantor’s Experts in Action. Cantor assembled a group of public relations experts and had them write about the practice of public relations. The book came out in 1984.

Recently on Ragan.com, Vic Morales lamented about public relations, “After 10 years in the profession, your family and friends still don’t understand what you do.”

In Experts in Action, Merton Fiur, president, Center for Public Communications, states one of the problems for public relations is there’s no standardization. It is true.

Marketing is founded on the 4-Ps –

Product

Place

Price

Promotion


Journalism has a formula for a newspaper story, besides the inverted pyramid

Who

What

Why

where

How


Public relations has a formula, too. Yet ask 10 public relations practitioners what it is, and 9.5 out of 10 will not know.

R

A

C

E


Ask 10 public relations practitioners a strategy and you’re going to get 8.7 different answers because most come out of different fields. Last year’s real estate agent went into public relations when the economy went south. Watch any beauty pageant and 9 out of 10 are going into “communications,” in other words, public relations. At one point public relations professionals said PR should report to the top person in an organization. Can you see former Miss USA Shanna Moakler reporting to Steve Jobs of Apple or Doug Parker of US Airways? Uh-huh!

Fiur states, “Combining the respective techniques of marketing and public relations will improve the effectiveness of both.” That’s what a Marketing Sociologist is. Someone who has a journalism degree, writing for newspapers like The Denver Post when it was the largest paper in the Rocky Mountains (think it still is). A journalist for music trade publication Billboard. Add to that working in the corporate marketing department for a branch of AT&T when it was the world’s largest company. An MBA with marketing and computer information emphasis. That is a Marketing Sociologist.

Someone who can look at your organization and pinpoint where to realize greater revenue streams.

If you want to know what the RACE formula is, contact Marketing Sociologist at MediaRelationsExpert.com MediaRelationsExpert@yahoo.com



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۵ توسط:مديريت موضوع:

How Do You Exceed Customer Expectations? Ask Nicole.


How Do You Exceed Customer Expectations? Ask Nicole.

We continue to receive a barrage of email solicitations (readable on BlackBerry and Droid) from retailers of every stripe for books, music, clothing . . . whatever. All of these folks have my mailing address and/or phone number. Surely at least one of them could have had the forethought to match that information against the storm’s path and asked me if I was OK or expressed concern rather than trying to sell me stuff? Even if they don’t give a hoot, do they really think we are interested in on-line shopping at this time? (I wonder if they will ship gasoline to my home?)

Wife’s cell phone rings (landlines are out).

“Hi, Susan, it’s Nicole. In case you are without heat or water, I want you to know that you guys can shower here.”

No biggie, assuming that Nicole is a relative, a close friend, perhaps a neighbor.

Yes, biggie, because Nicole owns the hair salon my wife (and I, for what hair I have) use. She wasn’t calling to offer us a hair-cut-and-shower special, or even to say that when we come in for our next appointment we should bring a towel and grab a shower. She was inviting us in a known time of need, offering a little help and comfort. No strings attached. And come as often as you like. Oh, and the shower is handicapped accessible.

In many a visit to Nicole’s chair (not too much off the top, as there isn’t much there), we yak about kids, weather, life. And business. Month-over-month, year-over-year revenues. Customer traffic. Competition, from both the boutiques and the chains. Location. Share of repeat customers. Share of customers who are men (a surprising 40%, I might add).

And inevitably she talks about her efforts to provide great customer service and the type of experience that brings customers back and generates positive word of mouth. Training. Seminars. Décor touch-ups. Staff motivation. Coffee, tea, flat screen TV. Community support. Always looking for affordable niceties.

No MBAs, no key driver analyses, no consultants. Constant attention to and command of the details and always on the watch for something different, a little bit extra. Showers were not part of the plan, but they are part of the style, the attitude with which she manages her business.

Nicole is an owner and has a staff of perhaps 10. My corporate clients have 1,000, 10,000, 100,000 or more employees. What can they learn from her? Are there any scalable insights?

It may not be easy, but why not at least try to infuse an army of Nicoles throughout the organization? Even in companies with 250,000 employees, the functional work group often is closer to 10. What if every one of those work groups had their own Nicole to raise the flag and rally employees to better serve customers, to be the team’s customer champion for great customer experience?

Sure, as the owner Nicole is best positioned to reap the rewards of loyal customers and positive references. But all that means is that if corporate America wants to infuse their firms with Nicole-hood, they need to rise to the challenge of putting in place the right culture and incentives.

Small businesses cannot match the resources of major corporations (and Nicole can’t afford the rent of the primo locations commanded by the chain hair cutters). Conversely, large firms typically lack the proximity – both literally and emotionally – to their customers that small businesses enjoy. More accurately, it’s senior management and the corporate infrastructure that often lacks this proximity. The arms and legs of the corporation, by contrast, often have greater proximity than the C-suite. While perhaps not quite as close to customers as the typical small business, non-HQ corporate employees can be an army of Nicoles closer to customers.

Nicole’s tax return no doubt says she owns and operates a hair salon. I would describe her business as knowing her customers, meeting their needs and exceeding their expectations with salon-related services.

If you want to know her secrets, ask Nicole. I can’t promise you a shower, but I recommend the haircut and wash. (You can find Nicole at Dolce Vita Salon and Spa in Flemington, NJ.)

Howard L. Lax, PhD is the Vice President of Consulting at GfK Customer Loyalty and an expert on customer experience and loyalty programs. He can be reached at howard.lax@gfk.com.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۴ توسط:مديريت موضوع:

چه زمان هزينه بازاريابي را قطع مي كنيم؟

چه زمان هزينه بازاريابي را قطع مي كنيم؟


هنگامي كه اقتصادي جهاني رو به آشوب مي گرايد، اولين حركت در ذهن فعالان بازار اين است كه با بازاريابي كه هزينه بالايي دارد، چه بايد كرد و چه قدر هزينه به بازاريابي اختصاص دهيم. اما در پس ذهن تمام فعالان، اين ذهنيت نقش بسته است كه چه قدرت مي توان از مخارج كم كرد؟

يكي از متدهاي تحقيق در اين زمينه مقايسه شركت ها با حفظ بودجه بازاريابي و تبليغات با شركت هايي كه بودجه بازاريابي و تبليغات خود را قطع يا محدود مي نمايند، است. اين متد يكي از روش هاي اصلي شناخت اين فرايند مي باشد كه اولين بار در دهه بيست توسط ديل مورد آزمايش و آزمون قرار گرفت.

اين اقتصاد دان شركت هايي كه بودجه هاي بازاريابي و تبليغات را ثابت  نگهداشته و واحد بازاريابي، تبليغات و برند را تقويت كرده اند با شركت هايي كه اين بودجه ها را كاهش داده اند، مقايسه كرد و در اين مقايسه به موضوع جالبي دست يافت كه زياد هم براي ما دور از انتظار نيست. شركت هايي كه بودجه بازاريابي و تبليغات خود را ثابت نگهداشته و حتي رشد داده بودند، از فروش بيشتري برخوردارد بودند. اين تحقيقات در هر دوره به صورت مداوم در حال تكرار است و هرگاه ركد اقتصادي رخ مي دهد، سر و كله ديل هم پيدا مي شود. اما جالب اينجاست كه نتيجه هميشه ثابت بوده است و نمايانگر اين مطلب است كه شركت هايي كه بودجه بازاريابي و تبليغات خود را قطع مي نمايند داراي فروش محدود در سال هاي ركود و حتي بعد از دوران ركود مي باشند.

با توجه به اين موضوع كه مشاهدات به دست آمده حاكي از دقت و صحت اين متد دارد، ولي با اين حال بسياري از شركت ها، نتايج اين تحقيقات را با هدف افزايش بودجه و سرمايه گذاري در طول دوران ركود مي دانند تا رقباي ضعيف از بازار خارج و سهم بازار به مزيت ماندگار منجر شود.

اين نظ رابطه بين علت و معلول است. اگر پارك بازاريابي ايران بخواهد اين موضوع را به صورت موشكافانه بررسي نمايد و شركت ها را مجاب به سرمايه گذاري بيشتر در اين زمينه نمايد، بايستي از سه منظر اين موضوع را تحليل نمايد.

1- استفاده از متدولوژي مدل هاي سنجش اقتصاد:

اين بررسي نشان مي دهد كه كاهش هزينه هاي اضافي در دوران آشوب، تورم و ركود و بحران رونق اقتصادي را به تعويق مي اندازد. در اين تحقيق مشخص شده كه اگر شركتي هزينه هاي بازاريابي خود را به ميزان كمي كاهش بدهد، پس از گذشت دوران ركود بايد به اندازه اي بيشتر از دوران ركود هزينه نمايد تا بتواند فروش معمول خود دست يابد. به عنوان مثال اگر در دوران ركود 100 هزار تومان كاهش در هزينه ها ايجاد نماييم، بايستي در ودوران رونق اقتصادي 160 هزار تومان هزينه كنيم تا به فروش قبل بازگرديم.

2- نگاه از بالا به موضوع هزينه بازاريابي:

به عنوان مثال يكي از موضوعاتي كه در اين تحقيق مطرح مي باشد، كاهش هزين هاي شركت مجري بازاريابي و تبليغات در دوران ركود است.

به عنوان مثال هزينه مجلات، تلويزيون، شركت هاي مشاوره بازاريابي و برندسازي و . . . در اين دوران بسيار كمتر از دوران رونق تجاري خواهد بود. بنابراين مي تواند طيف وسيعتري از فعاليت ها را در بر گيرد.

از ديگر نكاتي كه مي توان با آن اشاره نمود، افزايش بيكاري و در نتيجه خانه نشين شدن بسياري از مديران تا رده هاي پايين تر است. پس از آن مخاطبان رسانه ها افزايش مي يابد بنابراين اثربخشي تبليغات نيز افزايش يافته و مفيدتر واقع مي شوند. كه البته حضور در رسانه هاي عمومي به عنوان استراتژي براي همه محصولات و با هر قيمتي پيشنهاد نمي شود.

3- اثرات بلندمدت در راستاي بازاريابي و فروش:

كاهش هزينه هاي بازاريابي در دوران آشوب و بحران از يك عارضه به نام نداشتن برنامه استراتژيك است. معمولاً تبليغات و بازاريابي در كوتاه مدت كمتر هزينه هاي خود را جبران مي نمايند، چه برسد به سود آوري!

نتيجه ديگري كه پژوهشگران پارك بازاريابي ايران با آن مواجه شده اند، در دوران ركود و بحران، شركت ها به طور معمول هزينه هاي بازاريابي و فروش را كم مي كنند و پس از گذشت از بحران به حفظ خود قانع هستند ولي جالب اين است كه در زمان ركود شركت هاي نوظهوري وارد بازار شده اند كه پس از دوران ركود نيز جايگاه خود را تثبيت مي كنند. و شركت هاي قديمي تر و بزرگ از وجود اين شركت ها همواره غافلند و در واقع با كم كردن سهم خود در تبليغات و بازاريابي، عرصه را براي ورود شركت هاي كوچك باز نموده اند و اين شركت ها پس از دوران ركود به دليل كمتر بودن هزينه هاي توليد و همچنين چابك بودن در مقابل شرايط محيطي، از شركت هاي بزرگ پيشي مي گيرند.

اما در هر صورت تحقيقات متعدد نشان داده اند كه آگهي هاي درست، سهم بازار را افزايش مي دهد. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه كاهش هزينه ها در دوران ركود آشوب و بحران ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۴ توسط:مديريت موضوع:

بازاريابي به تفكيك مفاهيم و معاني عبارتست از ويزيتينگ و مديريت بازار


بازاريابي به تفكيك مفاهيم و معاني عبارتست از ويزيتينگ و مديريت بازار

 

بازاريابي (Visiting)؛ ابتدا به توضيح اين مفهوم از بازاريابي كه بيشتر بر سر زبان ها مصطلح شده است مي پردازيم. اين فعاليت بازاريابي توسط ويزيتور صورت مي پذيرد. بدين معنا كه برخي افراد، تصوير محصول و يا نمونه محصولي را به همراه داشته و آن را نزد مشتريان بالقوه مي برد و پس از معرفي كامل محصول يا خدمت و همچنين آموزش نحوه همكاري، فعاليت خود را به پايان مي رساند. البته در اكثر مواقع ويزيتورها كار فروش و فروشندگي هم انجام مي دهند. بدين معنا كه محصولات و خدمات پيشنهادي خود را علاوه بر اينكه به مشتريان بالقوه معرفي مي كند، به مشتريان بالفعل نيز ارائه نموده و ثبت سفارش و يا حتي در برخي موارد ارسال محصول را نيز انجام مي دهند. بازاريابان طبق اين مفهوم، افراد خبره و حرفه اي هستند كه در اكثر مواقع داراي هوش هيجاني (EQ) بالايي هستند. اين افراد تخصص بسزايي در برقراري ارتباط و شناخت رفتار افراد در شبكه توزيع دارند. اين موضوع باعث شده كه برخي شركت هاي كوچك به دليل ضعف در محصول، قيمت، خدمات و ... ، از بازاريابان حرفه اي براي فروش محصولات و خدمات خود استفاده كنند. لازم به ذكر است كه استفاده از بازارياب حرفه اي فقط به عنوان مُسكن عمل مي كند و پس از مدتي شركت ها دچار افت بازاريابي و فروش مي شوند. و آنچه معمول است اين شركت ها همواره در جست و جوي بازارياب هستند.

توجه به اين نكته ضروري است كه بازاريابي براي محصولات و خدمات بي كيفيت (تعريف كيفيت از نگاه مشتري) علاوه بر آنكه منتج به افزايش فروش نمي شود، بلكه در بلند مدت ورشكستي را نيز به دنبال خواهد داشت. مديراني كه بدون توجه به ديگر نهاده هاي بازاريابي، به فروش از طريق بازارياب فكر مي كنند، مديران كوته بيني هستند كه همواره شرايط بازار و رقبا براي آن ها تصميم مي گيرد. اين افراد توان انعطاف پذيري در مقابل تغييرات شرايط محيطي را ندارند. و در نهايت نيز در صورت تمايل به نگهداري از كسب و كار خود، مجبور به انجام برنامه ريزي علمي و مدون در همه امور و بخصوص در مورد بازاريابي و فروش خود هستند. صاحبان كسب و كار سنتي اعتقاد درستي دارند مبني بر اينكه دروازه بدن، دهان است و دروازه شركت، بازاريابي و فروش است. اين افراد كه مفتخر به انجام بازاريابي در جواني خود هستند، در عصر حاضر نيز با توجه خود به بخش بازاريابي و فروش و همچنين استخدام مديران و مشاوران بازاريابي تحصيل كرده و مجرب، اعتقاد خود را بر اهميت بازاريابي و فروش حفظ كرده و موفق هستند.

بازاريابي (Marketing)؛ مفهوم اين واژه بازاريابي در واقع "مديريت بازار" است. نگاه در اين تعريف از بازاريابي، جامع نگر است و در واقع به فرايندي اطلاق مي شود كه طي آن سعي در شناسايي نياز و خواست مشتري و ارائه محصول و خدمت مطابق آنچه مشتري خواسته است. اين مفهوم بازاريابي، ارزش آفريني براي مشتريان شركت به دنبال دارد. طي اين فرايند، ارتباط موثر و هدفمندي ميان توانايي شركت، مشتري و در نهايت زنجيره ارزش سازمان شكل مي گيرد. طبق اين تعريف فروش يكي از توابع كوچك بازاريابي به حساب مي‌آيد. تعريف آكادميك بازاريابي عبارتست از فراهم كردن كالاها يا خدمات براي برآورده ساختن نيازهاي مشتري و مصرف كننده و يا به بيان ديگر، بازاريابي عبارتست از درك خواسته هاي مشتري و انطباق محصولات و خدمات شركت، براي برآورده نمودن همان نيازها و در برگيرنده فرآيند درآمدزايي براي شركت است. يك فرايند بازاريابي موفق مستلزم برخورداري از محصول مناسب در زمان و مكان مناسب بوده و اطمينان از اينكه مشتري از وجود محصول و خدمت مطلع است، بدين ترتيب موجبات سفارش‌هاي آينده هموار مي شود.

بازاريابي يك فرايند استراتژيك است و متمركز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مشتري بيشتر، براي خريد محصول شما در دفعات بيشتر به نحوي كه شركت درآمد بيشتري به دست آورد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۳ توسط:مديريت موضوع:

كاركنان شركت را بزرگ مي كنند يا شركت كاركنان را بزرگ مي كند!

كاركنان شركت را بزرگ مي كنند يا شركت كاركنان را بزرگ مي كند!

براساس گزارش QMPNEWSارزش صدبرند شناخته شده و معروف دنيا در سال 2009 در حدود 2000 ميليارد دلار بوده است.

يكي از اشتباهات رايج مديران در شركت هاي بزرگ و با برندهاي شناخته شده، قطع و يا كاهش چشم گير هزينه هاي برندسازي در شرايط تبركود (تورم، ركود و بحران) مي باشد. اين كاهش هزينه ها در حالي است كه برخي شركت ها با تدبير خاصي برخلاف انتظار، بودجه هاي مربوط به مديريت برند مانند آموزش پرسنل در راستاي آگاهي از برند شركت را افزايش داده اند. و اين موضوع باعث افزايش چشم گير حجم فروش اين شركت ها گرديد. معمولاً اين شركت ها كمتر دچار مشكلات مربوط به ركود مالي مي شوند. به هر حال نتيجه‏ي تبديل يك لوگو و يا نام به يك برند، وفاداري مشتريان و به تبع آن راحتي در شرايط بد اقتصادي را در پي خواهد داشت.

يكي از شركت هاي موفق در زمينه فناوري اطلاعات و آن در قرن 21 بالاترين ميزان سود را كسب نموده است. اين شركت نام آشنا، شركت گوگل است كه ارزش برند خود را به يكصد و چهارده ميليارد دلار رسانده و در رتبه نخست برندهاي معروف و شناخته شده بازار مبدل شده است.

و يا شركت معظم IBMنيز در سال گذشته ميلادي با توجه به ركود در اقتصاد آشفته دنيا، ارزش ويژه برند خود را با 30% افزايش به هشتاد و شش ميليارد دلار ارتقا داد.

همين طور شركت نوآور و مقتدر اپل با ارزشي معادل هشتاد و سه ميليارد دلار و پس از آن شركت ماكروسافت با ارزش هفتاد و شش ميليارد ركورد دار با ارزش ترين برندهاي دنيا هستند.

به نظر پژوهشگران پارك بازاريابي ايران شركت هايي كه در ايران به برند خود بيش از پيش توجه داشته اند، موجبات پيشرفت سريع چه در داخل و چه در خارج از كشور را فراهم نموده اند. مديران اين شركت هايي هستند كه جهاني انديشيده اند و به صورت منطقه اي عمل كرده اند.

حال اجازه دهيد با تعاريف آكادميك آشنا شويم.

برند، بخش مهمي از يك فرايند نظام مند بازاريابي يكپارچه است. برند مي تواند با افزايش تمركز و آگاهي مصرف كننده نسبت به يك محصول يا خدمت موجب رشد سهم بازار شود و با ايجاد و احساس تعلق و نزديكي در مصرف كنندگان زمينه ساز تكرار خريد آن ها گردد. اگرچه برند مي تواند تمامي اين نقش ها را ايفا كند اما استراتژي برند فراتر و گسترده تر از صرف بحث بازاريابي است و اگر منطبق با استراتژي كلي سازمان نيز نباشد احتمال شكست آن بسيار زياد است.

اگر بخواهيم به زبان ساده تر موضوع را بيان كنيم، برند همان چيزي است كه باعث شناسايي محصولات و خدمات يك شركت از ميان رقبا مي شود. وجود نقاط تمايز باعث شناخت شدن يك محصول يا خدمت در ذهن مشتريان مي شود.

امروزه با توجه به تغييرات عمده در مناسبات تجاري جهان كه سازمان ها و شركت ها با آن درگير هستند، پژوهشگران حوزه بازار به اين نكته دست يافته اند كه مهم ترين عامل در كسب مزيت در سازمان ها منابع انساني آن ها مي باشند. در همين راستا سازمان ها بيش از پيش به اين نيروي عظيم توجه نمايند. يكي از اين عوامل در سازمان هاي معروف و برند محور، تعهد سازماني كاركنان در راستاي ايجاد و حفظ برند مي باشد. در تعاريف آمده است كه تعهد سازماني به برند يك نگرش در خصوص وفاداري كاركنان به سازمان و برند آن سازمان و يك فرايند مستمر است و اعضاي سازمان علاقه خود را به شركت و يا سازمان و همچنين پيشرفت بهره وري پيوسته برند سازمان نشان مي دهند.

در مقالات و كتب مختلف تعهد به گونه هاي مختلفي تعريف شده است كه برخي از آن ها عبارتند از:

پايبندي به اصول و عهد و پيماني است كه فرد با سازمان خود در بدو ورود به سازمان اعلام نمايد؛ كه به معناي تمايل افراد به در اختيار گذاشتن نيروي جسمي و فكري خويش به نظام سازماني و برند مي داند.

به گفته برخي پژوهشگران تعهد به انجام فعاليت هايي فراتر از وظايف سازماني مي گويند.

برخي از كارشناسان نيز بر اين عقيده پافشاري مي نمايند كه وابستگي هاي احساسي و عاطفي نقشي در ايجاد تعهدات بازي نمي نمايند و اين هزينه هاي ترك سازمان است كه موجب ايجاد تعهد در پرسنل مي گردد. عواملي همچون بازخورد، خود مختاري در كار، چالش شغلي، تنوع خدمات، محيط كاري، توانايي دخالت در تصميم گيري، نظام هاي جبران خدمت بر سطح تعهدات تأثير گذار هستند.

در سال هاي اخير پژوهشگران بازاريابي و فرزند آن يعني برندسازي به اين عقيده استوار هستند كه مهم ترين و پر ارزش ترين سرمايه هاي يك شركت و سازمان كوچك و يا بزرگ سرمايه هاي انساني آن هستند. توجه به اين سرمايه و نوع انتخاب و درخواست نوآوري و مسئوليت پذيري از آن ها بر روند شكست يا كاميابي سازمان و برند بر ارزش هاي برند و سازمان پايبندترند و فعالانه در شركت به ايفاي نقش مي پردازند. و كمتر مجبور به خروج از شركت يا حذف مي گردند.

بيشترين و شايد با ارزش ترين تعهد به برند و شركت، تعهد به افزايش خلاقيت و نوآوري نيرو هاي انساني در هر بخش و در هر حوزه مي باشد. كه موجب حركت سريع و رو به جلوي شركت مي گردد و شركت را از گزند طوفان ها و تلاطم موجود در بازار حفظ مي نمايد زيرا در عصر كنوني اين تغيير است كه تغيير نمي كند. و هر شركت و يا سازماني خود را با تغييرات هماهنگ نكنند و از نوآوري و تعهد عقب بماند محكوم به فنا شدن در برابر رقباست.

اين همان راز ماندگاري برندها در ذهن آحاد جامعه است.

راه ارتباطي شما با مشاوران بازاريابي پارك بازاريابي ايران (qmp.ir)

كاركنان شركت را بزرگ مي كنند يا شركت كاركنان را بزرگ مي كند!

براساس گزارش QMPNEWSارزش صدبرند شناخته شده و معروف دنيا در سال 2009 در حدود 2000 ميليارد دلار بوده است.

با توجه به اين خبر مهم مقاله زير به منظور آشنايي هر چه بيشتر خانواده معظم باشگاه بازاريابان ايران با مفاهيم هويت برند و همچنين توسعه فرهنگ سازماني ارائه مي گردد.

به عقيده مشاوران پارك بازاريابي ايران، يكي از اشتباهات رايج مديران در شركت هاي بزرگ و با برندهاي شناخته شده، قطع و يا كاهش چشم گير هزينه هاي برندسازي در شرايط تبركود (تورم، ركود و بحران) مي باشد. اين كاهش هزينه ها در حالي است كه برخي شركت ها با تدبير خاصي برخلاف انتظار، بودجه هاي مربوط به مديريت برند مانند آموزش پرسنل در راستاي آگاهي از برند شركت را افزايش داده اند. و اين موضوع باعث افزايش چشم گير حجم فروش اين شركت ها گرديد. معمولاً اين شركت ها كمتر دچار مشكلات مربوط به ركود مالي مي شوند. به هر حال نتيجه‏ي تبديل يك لوگو و يا نام به يك برند، وفاداري مشتريان و به تبع آن راحتي در شرايط بد اقتصادي را در پي خواهد داشت.

يكي از شركت هاي موفق در زمينه فناوري اطلاعات و آن در قرن 21 بالاترين ميزان سود را كسب نموده است. اين شركت نام آشنا، شركت گوگل است كه ارزش برند خود را به يكصد و چهارده ميليارد دلار رسانده و در رتبه نخست برندهاي معروف و شناخته شده بازار مبدل شده است.

و يا شركت معظم IBMنيز در سال گذشته ميلادي با توجه به ركود در اقتصاد آشفته دنيا، ارزش ويژه برند خود را با 30% افزايش به هشتاد و شش ميليارد دلار ارتقا داد.

همين طور شركت نوآور و مقتدر اپل با ارزشي معادل هشتاد و سه ميليارد دلار و پس از آن شركت ماكروسافت با ارزش هفتاد و شش ميليارد ركورد دار با ارزش ترين برندهاي دنيا هستند.

به نظر پژوهشگران پارك بازاريابي ايران شركت هايي كه در ايران به برند خود بيش از پيش توجه داشته اند، موجبات پيشرفت سريع چه در داخل و چه در خارج از كشور را فراهم نموده اند. مديران اين شركت هايي هستند كه جهاني انديشيده اند و به صورت منطقه اي عمل كرده اند.

حال اجازه دهيد با تعاريف آكادميك آشنا شويم.

برند، بخش مهمي از يك فرايند نظام مند بازاريابي يكپارچه است. برند مي تواند با افزايش تمركز و آگاهي مصرف كننده نسبت به يك محصول يا خدمت موجب رشد سهم بازار شود و با ايجاد و احساس تعلق و نزديكي در مصرف كنندگان زمينه ساز تكرار خريد آن ها گردد. اگرچه برند مي تواند تمامي اين نقش ها را ايفا كند اما استراتژي برند فراتر و گسترده تر از صرف بحث بازاريابي است و اگر منطبق با استراتژي كلي سازمان نيز نباشد احتمال شكست آن بسيار زياد است.

اگر بخواهيم به زبان ساده تر موضوع را بيان كنيم، برند همان چيزي است كه باعث شناسايي محصولات و خدمات يك شركت از ميان رقبا مي شود. وجود نقاط تمايز باعث شناخت شدن يك محصول يا خدمت در ذهن مشتريان مي شود.

امروزه با توجه به تغييرات عمده در مناسبات تجاري جهان كه سازمان ها و شركت ها با آن درگير هستند، پژوهشگران حوزه بازار به اين نكته دست يافته اند كه مهم ترين عامل در كسب مزيت در سازمان ها منابع انساني آن ها مي باشند. در همين راستا سازمان ها بيش از پيش به اين نيروي عظيم توجه نمايند. يكي از اين عوامل در سازمان هاي معروف و برند محور، تعهد سازماني كاركنان در راستاي ايجاد و حفظ برند مي باشد. در تعاريف آمده است كه تعهد سازماني به برند يك نگرش در خصوص وفاداري كاركنان به سازمان و برند آن سازمان و يك فرايند مستمر است و اعضاي سازمان علاقه خود را به شركت و يا سازمان و همچنين پيشرفت بهره وري پيوسته برند سازمان نشان مي دهند.

در مقالات و كتب مختلف تعهد به گونه هاي مختلفي تعريف شده است كه برخي از آن ها عبارتند از:

پايبندي به اصول و عهد و پيماني است كه فرد با سازمان خود در بدو ورود به سازمان اعلام نمايد؛ كه به معناي تمايل افراد به در اختيار گذاشتن نيروي جسمي و فكري خويش به نظام سازماني و برند مي داند.

به گفته برخي پژوهشگران تعهد به انجام فعاليت هايي فراتر از وظايف سازماني مي گويند.

برخي از كارشناسان نيز بر اين عقيده پافشاري مي نمايند كه وابستگي هاي احساسي و عاطفي نقشي در ايجاد تعهدات بازي نمي نمايند و اين هزينه هاي ترك سازمان است كه موجب ايجاد تعهد در پرسنل مي گردد. عواملي همچون بازخورد، خود مختاري در كار، چالش شغلي، تنوع خدمات، محيط كاري، توانايي دخالت در تصميم گيري، نظام هاي جبران خدمت بر سطح تعهدات تأثير گذار هستند.

در سال هاي اخير پژوهشگران بازاريابي و فرزند آن يعني برندسازي به اين عقيده استوار هستند كه مهم ترين و پر ارزش ترين سرمايه هاي يك شركت و سازمان كوچك و يا بزرگ سرمايه هاي انساني آن هستند. توجه به اين سرمايه و نوع انتخاب و درخواست نوآوري و مسئوليت پذيري از آن ها بر روند شكست يا كاميابي سازمان و برند بر ارزش هاي برند و سازمان پايبندترند و فعالانه در شركت به ايفاي نقش مي پردازند. و كمتر مجبور به خروج از شركت يا حذف مي گردند.

بيشترين و شايد با ارزش ترين تعهد به برند و شركت، تعهد به افزايش خلاقيت و نوآوري نيرو هاي انساني در هر بخش و در هر حوزه مي باشد. كه موجب حركت سريع و رو به جلوي شركت مي گردد و شركت را از گزند طوفان ها و تلاطم موجود در بازار حفظ مي نمايد زيرا در عصر كنوني اين تغيير است كه تغيير نمي كند. و هر شركت و يا سازماني خود را با تغييرات هماهنگ نكنند و از نوآوري و تعهد عقب بماند محكوم به فنا شدن در برابر رقباست.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۳ توسط:مديريت موضوع:

مديريت بازاريابي در سازمان‌هاي بين‌المللي

مديريت بازاريابي در سازمان‌هاي بين‌المللي

همه مي‌دانيم كه در عصر جهاني شدن زندگي مي‌كنيم. فناوري دنيا را كوچك‌تر و آدم‌ها و فرهنگ‌ها را به يكديگر نزديك‌تر كرده است. اين يعني افراد داراي فرهنگ‌هاي مختلف براي انجام كارهايشان يكديگر را پيدا كرده و با هم ارتباط بيشتري برقرار مي‌كنند. اين موضوع همان طور كه هيجان‌انگيز و جالب است، به همان اندازه هم مخرب و ترديد برانگيز است. چگونه با فردي از فرهنگ ديگر ارتباط برقرار كنيم؟ براي درست شروع كردن يك گفت‌وگو، چه بگوييم يا چه نگوييم؟


ارتباط برقرار كردن با افراد ديگر فرهنگ‌ها در سراسر جهان، تنها يكي از ابعاد تمايزات فرهنگي است در حالي كه ما با موضوعات ديگري مانند انگيزش افراد، ساخت پروژه‌ها و توسعه يا ايجاد استراتژي در شرايطي كه افراد از فرهنگ‌هاي گوناگون حضور دارند، نيز روبه‌رو هستيم. شيوه‌اي كه در برخي موارد جواب مي‌دهد، ممكن است در جايي ديگر جواب ندهد يا نتيجه معكوس داشته باشد؛ بنابراين پرسش اين است كه چگونه مي‌توان بر اين تفاوت‌هاي فرهنگي اشراف داشت؟ آيا مي‌توانيم از اشتباهاتمان تجربه كسب كنيم؟ آيا خطوط راهنماي عمومي و كلي كه بتوان از آن پيروي كرد، وجود ندارد؟ خوشبختانه يك روانشناس آلماني به نام دكتر گريت هافستيد (Greet Hofstede) نيز در دهه 1970 با خود همين پرسش‌ها را طرح كرد و پس از يك دهه تحقيق و هزاران مصاحبه، توانست به يك مدل ابعاد فرهنگي، در سطح استاندارد جهاني دست يابد. هافستيد با دسترسي به افرادي كه در 40 كشور مختلف و براي يك سازمان كار مي‌كردند، موفق به جمع‌آوري حجم قابل قبولي از داده‌هاي فرهنگي و تحليل اين يافته‌ها شد. مدل پنج بعد فرهنگي هافستيد مي‌تواند بسته به خلاقيت و ابتكار محقق داراي كاربردهاي گوناگوني باشد. آنچه اين مدل را در حوزه‌هاي مديريت و بازاريابي جذاب مي‌كند، كاربرد اين مدل در «مديريت تغيير» سازمان‌ها و همچنين براي ايجاد تغييرات ساختاري در رفتار اجتماعي اعضاي يك جامعه و مبحث بازاريابي اجتماعي است.
1. قدرت/ فاصله (PD:Powered/Distance):
اين موضوع به درجه نابرابري موجود پذيرفته شده چه با زور و جبر يا غير آن) در ميان مردم اشاره دارد. يك امتياز PD بالا، نشانگر اين است كه جامعه يك توزيع قدرت نابرابر را پذيرفته است و افراد به جايگاه خود در سيستم واقفند و از آن آگاهي دارند. امتياز PD پايين، يعني قدرت در بين افراد و كاركنان يا مردم به خوبي تقسيم شده است. اين موضوع همچنين به مفهوم آن است كه افراد و اعضاي اين جامعه خود را با يكديگر برابر مي‌بينند (مي‌دانند). كاربرد: مطابق با مدل هافستيد در كشوري با PD بالا نظير مالزي (104)، شايد تنها بتوان به مدير ارشد گزارش داد و در جلساتي كه پشت درهاي بسته و با حضور تنها تعدادي از رهبران گزينش شده قدرتمند برگزار مي‌شود شركت كرد.
2. فردگرايي (IDV: Individualism):
اين ويژگي به قدرت پيوند افراد يك جمعيت با ديگران، اشاره دارد. يك IDV بالا حاكي از ارتباطي ضعيف بين افراد است. در كشورهايي با IDV بالا، شاهد فقدان ارتباطات بين اشخاص و ناچيز بودن تقسيم مسووليت‌ها در حوزه‌هاي فراتر از خانواده و خويشاوندان يا شايد دوستان نزديك هستيم. جامعه‌اي با IDV پايين داراي ساختار قدرتمند براي انجام كارها به صورت گروهي بوده و در چنين جامعه‌اي وفاداري و احترام بسيار بالايي براي اعضاي گروه قائل هستند. خود گروه نيز مهم قلمداد مي‌شود و افراد براي بهبود وضعيت يكديگر مسووليت بيشتري را بر عهده مي‌گيرند.
3. مردانگي (MAS: Masculinity):
اين شاخص به مقدار پايبندي و ارزشگذاري يك جامعه به نقش‌هاي سنتي مردان و زنان اشاره مي‌كند. امتياز بالاي «مردانگي» در كشورهايي ديده شده است كه از مردان جامعه خود انتظار دارند قوي و محكم بوده، عامل تهيه و تامين نيازها باشند و عاملي قدرتمند براي پيش بردن كارها به حساب آيند. امتياز پايين در اين شاخص به مفهوم برعكس شدن نقش جنسيت نيست. در جامعه‌اي با شاخص مردانگي پايين اين نقش‌ها صرفا مختل و نامعين مي‌شوند. مي‌توان در چنين جوامعي شاهد مردان و زناني بود كه دوش به دوش هم در بسياري از حرفه‌ها به كار اشتغال دارند. مردان مي‌توانند عناصري حساس باشند و زنان نيز ممكن است براي موفقيت‌هاي شغلي و حرفه‌اي به سختي كار كنند. كاربرد: ژاپن يكي از كشورهايي است كه اين ويژگي را در سطح بالايي دارا است (امتياز 95)، در حالي كه در كشور سوئد اين امتياز در پايين‌ترين سطح مشاهده شده است (امتياز 5). مطابق با تحقيقات هافستيد، اگر بخواهيم كسب و كاري را در ژاپن راه‌اندازي كنيم، احتمال بيشتر توفيق ما در گروه انتخاب يك مدير مرد خواهد بود كه داراي تسلط قدرتمند مردانه بر تيم باشد. از طرف ديگر، براي كسب توفيق در چنين كاري در سوئد بايستي مبتني بر مهارت‌هاي موردنياز و نه جنسيت به دنبال گروه موردنظر باشيم.
4. ترديد/ پرهيز (UAI: Uncertainty/Avoidenceindex):
اين شاخص حاكي از ميزان نگراني اعضاي جامعه در شرايط نامطمئن و ناشناخته است. جوامع داراي امتياز UAI بالا تلاش مي‌كنند تا به هر نحو ممكن از شرايط ابهام بپرهيزند. آنها تحت قوانين و ضوابط در جست‌وجوي يك «حقيقت» گزينشي هستند. امتياز پايين UAI نشان‌دهنده آن است كه جامعه از رويدادهاي جديد استقبال مي‌كند و براي تفاوت‌ها ارزش قائل مي‌شود. قواعد و قوانين زيادي وجود ندارد و افراد تشويق مي‌شوند تا خودشان حقيقت را كشف كنند.
5. جهت‌گيري درازمدت
(LTO: Long term orientation):
اين شاخص به ميزان ارزشگذاري جامعه به سنت‌ها و ارزش‌هاي كهن، درازمدت و ماندگار در برابر رسوم جديد و تازه اشاره دارد. اين شاخص پنجمين بعد فرهنگي هافستيد است كه در دهه 1990 به اين مدل اضافه شد. هافستيد دريافت كه كشورهاي آسيايي پيوندي قدرتمند با فلسفه كنفسيوس دارند كه آنها را از فرهنگ‌هاي غربي متمايز مي‌كند. در كشورهايي كه داراي امتياز بالاي LTO هستند انجام تعهدات اجتماعي و از دست ندادن وجهه اجتماعي بسيار پراهميت است.
يادآوري: تحقيقات هافستيد مبتني بر كشور انجام شده است. اين تحقيق در حالي كه براي بسياري از كشورها از اعتبار و پايايي قابل قبولي برخوردار است در همين حال قابل تعميم به كشورهايي كه خرده‌فرهنگ‌هاي قدرتمند مبتني بر قوميت‌ها يا تنوع جغرافيايي گوناگون دارد، نمي‌‌شود.
منبع: دو ماهنامه توسعه مهندسي/
تهيه شده در: وب نوشت پنگان

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۲ توسط:مديريت موضوع:

زنجيره خدمت به مشتري

زنجيره خدمت به مشتري

دغدغه مشتري‌مداري مهم‌ترين عامل موفقيت در هر موسسه‌اي است، مشتري بزرگ‌ترين سرمايه هر موسسه‌اي است. مشتري همه حقوق، دستمزد و مزاياي ما را مي‌پردازد. تحقيقات جهاني نشان مي‌دهد كه موفقيت در برخورد با مشتري و رضايت مشتري و ارباب رجوع يكي از رازهاي تعالي سازمان است.


در سازمان با دو نوع مشتري روبه‌رو هستيم: مشتريان برون سازماني كه از خدمات و محصولات سازماني استفاده مي‌كنند و مشتريان درون سازماني كه همان كاركنان سازمان هستند.
لذا مشتري كسي است كه محصول يا خدمتي براي تحويل به او فراهم مي‌شود. هر فردي در يك سازمان مشتري است و خود او هم مشترياني دارد. حتي اگر با مشتريان بيروني برخورد نداشته باشد، تعداد زيادي مشتريان داخلي دارد. وقتي كه به كمك و خدمات فرد ديگري براي انجام دادن كارتان متكي هستيد، مشتري داخلي به شمار مي‌آييد. ساير افراد داخل شركت يا سازمان كه به خدمات شما متكي هستند تا كارهاي خود را انجام دهند، مشتريان شما محسوب مي‌شوند. در اين صورت و با اين فرض، يك زنجيره خدمت به مشتري ايجاد مي‌شود.
زنجيره خدمت به مشتري زنجيره‌اي است كه محصولات و خدمات فراهم شده به وسيله سازمان، كاركنان را به مشتري متصل مي‌كند. كاركنان و شغل آنها در اين زنجيره حلقه‌هاي اتصال هستند.
در سازمان‌هاي اجرايي و در سال‌هاي اخير به مشتري برون سازماني و ارباب رجوع توجه مناسبي شده است. از اين طريق سازمان‌ها توانسته‌اند تا حدي در جهت تغيير مطلوب اقدام كنند و از مشتريان خود مطالب ارزشمندي را از طريق پيشنهادها و انتقادها فرا گيرند و در جهت توسعه سازمان يادگيرنده گام بردارند. اما آنچه جاي آن در سازمان‌ها خالي است زنجيره خدمت به مشتري و رهبري خدمت است. در اين زنجيره توجه لازم به مشتري درون سازماني نمي‌شود.
در زنجيره خدمت هر فردي بايد خدمت عالي به حلقه بعد ارائه دهد تا مشتري خارج از سازمان از مزاياي خدمت عالي بهره‌مند باشند. آنچه براي مشتري خوب است، براي كاركنان نيز خوب است. كاركناني كه به خوبي به آنان توجه نمي‌شود، به ارائه خدمت خوب به ديگران پايبند نيستند. مديران سازمان با ارائه سرمشق و خدماتي كه خود عرضه مي‌دارند، به ديگران و كاركنان منتقل مي‌كنند كه مشتري كانون اصلي توجه سازمان است، زيرا كاركنان كيفيت خدماتي كه دريافت مي‌كنند به مشتريان انتقال مي‌دهند. با كاركناني كه به طور مثبت و توأم با قدرشناسي رفتار مي‌شود، اين الگوي رفتاري را به ديگران و مشتريان منتقل مي‌كنند. عامل موثر يا اكسيژن جو كاري مثبت، قدرشناسي و ستايش و احترام به افراد است؛ زيرا افراد با ديگران همان گونه رفتار مي‌كنند كه با خودشان رفتار مي‌شود.
ما در عصر خدمت زندگي مي‌كنيم. اكنون بيشتر كاركنان در سازمان خدماتي كار مي‌كنند، يعني كارهايي را انجام مي‌دهند كه ساير مردم براي انجام دادن آنها پول مي‌پردازند. عصر خدمت تصادفي فرانرسيده، بلكه قسمتي از تكامل جامعه است. در اين عصر مردم دوست دارند كه به گونه‌اي با آنها رفتار شود كه احساس كنند مهم، ارزشمند، سرشناس و مورد احترام هستند. موضوع اصلي عصر خدمت كيفيت خدمت است. كيفيت خدمت عاملي است كه بر ميزان نگهداري مشتري و رضايت ارباب رجوع تاثير مي‌گذارد. در يك تحقيق علمي اين نتيجه به دست آمد كه 97 درصد از كساني كه چند بار عرضه‌كننده را تعويض كرده‌اند، خدمت ضعيف به مشتري را عامل اصلي خود در اين تعويض ذكر كرده‌اند.
در زنجيره خدمت هر كارمند مشتري كاركنان ديگر و كاركنان ديگر نيز مشتري او هستند. كيفيت خدمت او به مشتري تحت تاثير كيفيت خدمتي است كه از ديگران دريافت مي‌كند. كيفيت خدمت همه آنها تحت تاثير كيفيت خدمتي است كه از مديران خود دريافت مي‌كنند. كيفيت خدمت و نهايتا كيفيت محصول يا خدمت دريافتي توسط مشتري برون سازماني تحت تاثير كيفيت خدمت در اين زنجيره خدمت است.
مهارت رهبري در سازمان اين شرايط را فراهم مي‌كند كه كاركنان از مديران سازمان خود خدمت عالي دريافت كنند و كليد اين خدمت عالي، احترام و قدرشناسي و تحسين از كاركنان از سوي مديرشان است. هر چه مهارت رهبري در سازمان عموميت پيدا كند، شرايط ارائه خدمات عالي به مشتريان برون سازماني فراهم مي‌شود. بنابراين خدمت عالي به مشتري برون سازماني تحت تاثير كيفيت خدمتي است كه كاركنان از مديران خودشان دريافت مي‌كنند. مهارت رهبري اين امكان را فراهم مي‌سازد. كارمند وقتي خدمت خوبي ارائه مي‌دهد بايد مورد تحسين و قدرشناسي مديرش قرار گيرد تا اين اقدام ادامه يابد.
بهترين مكان براي تحسين و قدرشناسي ديگران در محل كار موقعي است كه افراد كاري صحيح انجام مي‌دهند. عوامل اصلي يك تحسين خوب عبارت است از اينكه بايد فوري، صادقانه، مشخص، حضوري و مثبت باشد.
فوري: زمان تحسين بسيار مهم است. براي اينكه تحسين بيشترين اثر را داشته باشد بايد در زودترين زمان ممكن پس از دست يافتن به موفقيت در كار مورد نظر صورت گيرد.
هر چه صادقانه‌تر: تحسين بايد صادقانه باشد، در غير اين صورت كلمات به تنهايي نمي‌توانند موثر باشند. رفتار مديران نيز بايد بيان‌كننده تحسين از كارمند باشد.
هرچه مشخص‌تر: مشخص بودن به تحسين شما اعتبار مي‌دهد. تحسين‌هاي خيلي كلي غيرصميمي به نظر مي‌رسد. مشخص بودن موضوع مورد تحسين باعث مي‌شود كه تعيين كند چه چيزي در مورد رفتار يا موفقيت شخص خوب بوده است.
هرچه حضوري‌تر: اثربخشي تحسين كردن در حضوري و رو در رو بودن آن است. اين نشان مي‌دهد كه آن عمل براي شما به اندازه كافي مهم است. كاري كه شما شخصا انجام مي‌دهيد نشان مي‌دهد كه ارزش والايي براي شما دارد.
هرچه مثبت‌تر: مديران بسياري، تحسين را با يك انتقاد نهايي بي‌اثر مي‌كنند، وقتي مديري بيان مي‌كند «شما كار بزرگي انجام داده‌ايد، ولي چند اشتباه داريد» كلمه «ولي» تمام پيام‌هاي قبلي را محو مي‌كند.
منبع: مديريت رفتار سازماني پيشرفته، دكتر حسن زارعي متين، انتشارات آگاه/
تهيه شده در: وب نوشت پنگان

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۲ توسط:مديريت موضوع:

چهار نكته كليدي براي دستيابي به بازارهاي نوظهور

چهار نكته كليدي براي دستيابي به بازارهاي نوظهور

مترجم: ملالي حبيبي
منبع: Consumer Packaged Goods Practice
توليدكنندگان جهان براي رساندن محصول به مصرف كننده در بازارهاي نوظهور، نياز به استراتژي‌هايي براي بررسي و هدايت چشم‌اندازهاي خرده‌فروشي هم سنتي و هم مدرن دارند.

تلاش چند مليتي و جهاني براي رساندن توليدات به مصرف‌كننده در بازارهاي نوظهور، با استراتژي‌هاي گيج‌كننده و چالش‌هاي عملي فوق‌العاده زيادي مواجه است. از يك طرف بايد با خرده‌فروشي‌هاي سنتي دست و پنجه نرم كنند: مغازه‌هاي آشفته و بي‌نظم، باجه‌ها و كيوسك‌ها، دست فروش‌ها و ديگر خرده مالكاني كه به مصرف‌كنندگان اطراف اندكي از هر چيز را عرضه مي‌كنند. خواه خواربار باشد يا كالاهاي شناخته شده‌اي مثل‌ وسايل كوچك برقي و توليدات مرتبط با سلامت شخصي. از طرف ديگر اين بازارهاي چند مليتي بايد با خرده‌فروشان مدرن و جهاني مانند Wal-Mart و Carrefour كه به نيروي قدرتمند در شهرهايي با سرعت رشد سريع تبديل شده اند كنار بيايند.

اين شرايط دوگانه از پنج سال پيش بسيار برجسته‌تر شده است. در حال حاضر، چشم‌انداز خرده فروشي در بازارهاي نوظهور مي‌تواند به سه دسته گسترده تقسيم شود:
- بازارهايي كه اكثرا سنتي هستند مانند هند، نيجريه و اندونزي؛ جايي كه مالكان كوچك به ترتيب 98 درصد، 97 درصد، و 85 درصد از بازار را در اختيار دارند.
- بازارهايي كه اكثرا مدرن هستند مانند چين، مكزيك و آفريقاي جنوبي جايي كه معامله مدرن هم‌اكنون بيش از نيمي از ميزان فروش را به خود اختصاص داده‌اند.
- بازارهاي سنتي جايي كه خرده‌مالكان غالب هستند، اما به سرعت در حال كنار گذاشته شدن توسط خرده فروشان مدرن هستند. براي مثال در تركيه سهم فروششان از 26 درصد در سال 2005 به 46 درصد در سال 2011 رسيد.
همان‌طور كه توليدكنندگان چند مليتي به فراتر از كشورها براي برنامه‌ريزي استراتژيك خود مي‌انديشند، به تفاوت‌هاي شايان توجهي در مناطق شهرها و نواحي متفاوت پي خواهند برد.
حتي در بازارهاي خرده‌فروشي غالبا مدرن مثل چين، جايي كه فروشگاه‌هاي مدرن، كه نزديك به دو سوم از فروش كل كشور را به خود اختصاص داده‌اند، مغازه‌هاي سنتي و مدرن پهلو به پهلوي يكديگر هستند. يكي از بزرگ‌ترين خرده فروشي‌‌هاي مدرن در چين، كه از لحاظ بزرگي در جايگاه دهم قرار دارد، فقط 11 درصد از فروش كلي را به خود اختصاص مي‌دهد. خيلي كمتر از همتاي آمريكايي خود كه 51 درصد از فروش بازار را در اختيار دارد. در برخي از شهر‌هاي چين مثل شنگدو و ‌چانگ‌كينگ فروشگاه‌هاي مدرن فقط 50 درصد از فروش را به خود اختصاص مي‌دهند. در مقايسه، خرده‌فروشي مدرن در پكن و گوانگزو 75 درصد، شنزنگ 80 درصد و شانگهاي 77 درصد از فروش را دارا مي‌باشند.
كوتاه اينكه در بازارهاي سرتاسر جهان، مناطق خرده فروشي بسيار متنوع و نامتعارف هستند. اين مقاله بر آن است تا چهار قانون هدايت كننده را براي شركت‌هايي كه در صدد هدايت خرده‌فروشي هستند ارائه ‌دهد.
1- پذيرفتن اين دوگانگي در بازارهاي نوظهور
شروع هر استراتژي موفقي باور اين موضوع است كه توليدكنندگان بايد به طور مؤثري درگير فروشگاه‌هاي مدرن و هم سنتي باشند و آماده پذيرش آينده قابل پيش بيني به عنوان يك واقعيت باشند. در برخي بازارهاي نوظهور،‌ به ويژه هند،‌ قوانين صريحا از خرده مالكان در برابر رقباي كلان آنها حفاظت مي‌كند. همچنين تعصبات فرهنگي، زيرساخت‌هاي ضعيف، ‌و پراكندگي جغرافيايي جمعيت بازارهاي نوظهور، نقش عمده‌اي بر غلبه فروشگاه‌هاي سنتي دارد.
تجربه‌هاي ما نشان مي‌دهد شركت‌هايي كه استراتژي‌هاي صنعتي‌شان با اختلاف اندكي خرده‌فروش سنتي را مي‌پذيرد مي‌توانند درآمد خودشان را از بازارهاي نوظهور 5 تا 15 درصد و سود خود را 10 تا 20 درصد بالا ببرند. اين به خاطر آن است كه خرده‌فروشان كلان تقاضاهاي بالايي براي توليدكنندگان جهاني دارند. فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي مشهور هستند، معامله با آن سهل است و توليدكنندگان را از تمركز بر مسائلي چون استراتژي، توسعه توليد يا استخدام نيروي جديد فارغ مي‌كند. اين خرده‌فروشان مي‌توانند دستمزدهاي بالا و تخفيف‌هاي زيادي را ارائه دهند كاري كه خرده مالكان نمي‌توانند از عهده آن برآيند. همچنين آنها قادر به جمع‌آوري و حذف توليداتي كه به فروش نمي رسند هستند.
برخي توليدكنندگان تصميم گرفته‌اند براي ساخت موضع قدرت، بر خرده‌فروشان زنجيره‌اي تمركز كنند، سپس به آرامي گنجايش‌شان را براي كار با فروشگاه‌هاي سنتي گسترش دهند. برخي ديگر از توليدكنندگان بر خلاف اين جهت حركت كرده و موقعيت بازاري را از طريق خرده‌فروش سنتي به دست آورده و سپس به سمت موسسات بزرگتر و با هدف توسعه روي آوردند.
2- بخش كردن و پيروز شدن
به دليل اينكه توليدكنندگان چند مليتي نمي‌توانند همزمان در همه جا باشند، خيلي مهم است كه با تقسيم شدن به بخش‌هاي كوچك‌تر و اولويت دادن به فروشگاه‌ها به تلاش‌هاي خود ادامه دهند. استراتژي‌هاي دقيق مرتبط با تقسيم شدن به ويژه در هدف قرار دادن مجراهاي معاملاتي سنتي مهم است، زيرا يك كشور ممكن است ميليون‌ها فروشگاه داشته باشد. هنگام مشخص كردن مسير بازار در اقتصادهاي نوظهور، ما توليدكنندگان را قبل از رفتن به بازاري ديگر مجبور به تمركز بر منطقه جغرافيايي يا چندين شهر و تكميل ميانگين فروشگاه‌هايي با قابليت بالا كرديم.
براي هدايت اين بازارها به نحوي مؤثر، توليدكنندگان بايد فراتر از فروش حال حاضر فروشگاه‌ها بينديشند. اطلاعات فروش در مغازه‌هاي سنتي بازارهاي نوظهور غير قابل اعتماد است. خيلي بهتر است كه براي برآورد ميزان فروش بالقوه از شاخص‌هاي مبتكرانه‌اي مثل اندازه مغازه، نزديكي به محل كار يا مدرسه، حجم ترافيك، ميزان ثروت آن منطقه، يا فضاي قفسه‌ها استفاده كرد.
يك شركت غذايي بين‌المللي از داده‌هاي سرشماري جمعيت و ميزان حمل و نقل عمومي در خاور ميانه براساس اندازه فروشگاه ( شش بخش، كه از بيش از 130 متر مربع تا 30 متر مربع يا كمتر متغير بودند) و تركيبي از حجم ترافيك ( بالا،‌ متوسط و كم) و درآمد خانوارهاي اطراف ( بالا،‌متوسط و اندك) براي طبقه‌بندي ميزان فروش فروشگاه‌ها استفاده كرد. نتيجه شبكه‌اي بود با 36 سلول،‌ كه در شش بخش مجزا جمع شده بودند، و مديران را قادر مي‌ساختند كه تصميمات استراتژيك خود را در مورد اينكه كدام فروشگاه سزاوار سرمايه‌گذاري بيشتر بوده و كدام فروشگاه فقط بايد نيازمندي‌هاي اساسي را دريافت كند بگيرند.
قدم بعدي مشخص كردن دقيق خدمات،‌ حمايت و محرك‌هايي بوده كه متناسب با هر بخش فروش است. شركت كوكاكولا اين پروسه را به عنوان «تصوير موفقيت» تعريف مي‌كند. يك مغازه بايد چه شكلي باشد؟ چطور توليدات كوكاكولا نمايش داده شود، انبار شود،‌ قيمت گذاري شود ‌و بهبود يابد؟ مغازه‌هاي بزرگ در مناطق ثروتمند و تراكم بالا مورد توجه بيشتري خواهند بود تا مغازه‌هاي كوچك در مناطق فقير و تراكم پايين. اما متغير‌هاي متعددي بين آنها وجود دارد.
در بازارهاي نوظهور توليدكنندگان بايد تركيبي از محرك‌هاي خرده‌فروشي كه اطمينان مي‌دهند تصوير موفقيت به درستي محقق خواهد شد را ايجادكنند. مسلما فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي بزرگ بيشترين توجه را به تخفيف و سود ناخالص بيشتر همراه با تبليغات بهتر، نمايش‌ و عرضه كالاها به صورتي زيباتر و مجلل‌تر و بازديد بيشتر فروشنده‌ها دارند.
برخي از خرده‌فروش‌هاي سنتي هم ممكن است به اين ارزش‌ها بها دهند. هر چند خرده‌فروش‌هاي كوچك‌تر شايد تجهيزات رايگان،‌ توسعه مارك تجاري، عرضه و نمايش به صورتي پرزرق و برق‌تر و تابلوها و نشانه‌ها بيروني را ترجيح دهند. در بيشتر مواقع توليدكنندگان مي‌توانند وفاداري خرده مالكان را با پرداخت قبض برق يا فراهم كردن بيمه سلامت مالكان، كارمندان و اعضاي خانواده آنها به دست آورند. در برخي شهرهاي مكزيك و هند جايي كه مغازه‌داران به ظاهر مغازه‌هاي خود افتخار مي‌كنند، پيشنهاد براي رنگ كردن مغازه‌هاي‌شان براي هر شش ماه مي‌تواند ارزان‌ترين راه براي به دست آوردن هم‌ياري آنها باشد.
توليدكنندگان بايد قابليت امتياز دهي به آنها را به دقت ارزيابي كنند. تمام «داده‌ها» به خرده‌فروش‌ها بايد با «دريافتي» از سوي آنها جبران شود. براي مثال الزام اينكه خرده‌فروش‌ها بايد ميزان فروش خاصي را تضمين كرده يا فضاي قفسه ويژه‌اي را به كالايي اختصاص دهند. يك شركت غذايي در مكزيكو پيشنهاد فراهم كردن قفسه‌هاي بلند براي مغازه‌هاي كوچك را داد و در مقابل تعهد آنها براي نمايش توليداتش به صورتي ويژه و برجسته تر از ديگر كالاها را دريافت كرد.
3- متوازن نگه داشتن هزينه‌ها و كنترل در مسير به سمت راهيابي به بازار
حتي پيشرفته‌ترين استراتژي‌هاي مرتبط تقسيم‌بندي مي‌تواند توسط مدل‌هاي معيوب براي حمل‌و‌نقل كالا و سرويس‌دهي به خرده‌فروش‌ها شكست بخورد. ارسال مستقيم توسط كاميون‌هاي خود توليدكنندگان و كاركنان تعليم ديده گزينه مورد قبول براي معاملات مدرن است. اما چنين خدمات پرهزينه اي بايد محدود به فروشگاه‌هايي باشد كه واقعا مهم بوده و جايگاه ويژه‌اي دارند.
براي مثال در اندونزي شركت حمل‌ونقل Unilever به سوپر ماركت‌ها و فروشگاه‌هاي بزرگ توسط ناوگان حمل و نقل خود سرويس دهي مي‌كند. اما به دليل اينكه اين مجمع‌الجزاير داراي هزاران جزيره است،‌ Unilever به دكه‌ها و مغازه‌هاي كوچك از طريق شبكه توزيع‌كنندگاني كه منحصرا براي حمل و خدمات رساني به خرده‌فروش‌هاي كوچك براي اين شركت كار مي‌كنند دسترسي دارد. اين شركت با فروشندگان بستني كه با سه‌چرخه‌هاي مجهز به فريزر بستني مي‌فروشند به صورت امتيازي كار مي‌كند در هند Unilever از روشي چند مجرايي و مشابه براي دسترسي به بيش از نيمي از جمعيت كشور (تمام مراكز شهري و 85.000 روستا و در برخي مواقع استفاده از گاري و تراكتور براي خدمات‌رساني) استفاده كرده است .
همچنين شركت كوكاكولا عرضه كالا به صورت مستقيم را ترجيح مي‌دهد. اما در كشورهايي چون كنيا، جايي كه جاده‌هاي روستاي و شهري غالبا بسيار نا هموار بوده و براي كاميون‌هاي حمل كالاي شركت كوكاكولا مناسب نيستند، اين شركت كالاي خود را از طريق دوچرخه و گاري دستي به توزيع‌كنندگان كوچك مي‌رساند، در مقابل آنها هم به خرده‌فروش‌هايي كه 90 درصد از جمعيت كشور را پوشش مي‌دهند دسترسي دارند. اين شبكه گسترده فروشندگان كوچك نه تنها نوعي از خوشنامي را براي كوكاكولا به ارمغان آورده‌اند بلكه توسط شركت مالي بين‌المللي(International Finance Corporation) به عنوان مدلي براي شركت‌هاي جهاني كه باعث كارآفريني محلي مي‌شوند شناخته مي‌شود.
در بيشتر اين بازارها، شركت‌ها بايد با هزاران توزيع‌كننده و عمده فروش، كه معمولا براي تحقق بخشيدن به اهداف تجاري توليدكننده يا استراتژي‌هاي آن براي تاثير در رفتار خرده‌فروش‌ها تقلا مي‌كنند، درگير باشند. كميته‌هاي اجرايي در بيشتر شركت‌هاي مصرف كننده جهاني معتقدند كه تقسيم‌بندي و اولويت بندي توزيع‌كنندگان به اندازه تقسيم‌بندي و اولويت بندي فروشگاه‌ها اهميت دارد. هدف ايجاد مهارت مورد اعتماد بودن در توزيع‌كنندگاني با اولويت بالا است تا بتوانند به توليدكنندگان براي رسيدن به اهداف استراتژيك خود در مورد فروشگاه‌هاي متفاوت برسند.
براي مثال در هند Hindustan Unilever توزيع‌كنندگان خود را باهم يكي كرده و در بمبئي از 21 شركت به چهار توزيع‌كننده كلان رسانده است. به همين ترتيب بيش از يك دهه قبل Procter & Gamble تعداد توزيع‌كنندگان خود در چين را كاهش داد. گسترش و رواج محصولات مي‌تواند يك موقعيت عالي براي ارزيابي دوباره توزيع كنندگان باشد. در طول سه سال يك شركت كالاي مصرفي پيش گام در روسيه به همين نحو عمل كرد، ادغام 300 توزيع‌كننده با توانايي‌هاي متفاوت و مغاير با هم به حدود 100توليدكننده متمركز و با كارآيي بالا.
4- مجهز كردن خط مقدم به انواع مهارت‌ها و تكنولوژي‌ها
بيشتر بخش‌هاي رو به رشد در اين شبكه‌هاي فروش و توزيع ، تمركزي سخت بر عملكرد صف اول و شركت‌هاي در راس دارند. - Jansson OTC, Janson & Janson در چين پرسنل فروش خود را موظف به گذراندن پنج واحد آموزش رسمي در طول پنج سال براي كسب مهارت‌هاي حرفه‌اي مثل فروشندگي و مديريت گروهي كرده است.
در آن واحد، به شركت‌ها توصيه مي‌شود كه توانايي‌هاي متفاوت نيروي فروش بازارهاي نوظهور خود را شناسايي كرده و راه‌هاي آساني براي استاندارد كردن كيفيت بازديد فروش خود را تا جايي كه امكان دارد پيدا كنند.
تكنولوژي ابزار خيلي مهمي است. دستگاه‌هاي دستي براي فروشندگان مفيد بودن خودشان را ثابت كردند. يك شركت غذايي ميان وعده در خاور ميانه از دستگاه‌هايي كه به ماهواره متصل هستند استفاده مي‌كند و مي‌تواند همكاران خود را در مناطق ديگر رديابي كند. اگر يك فروشگاه به طور مقتضي مورد توجه قرار نگيرد و مشتري لازم را نداشته باشد اين دستگاه‌ها خاموش مي‌شوند و از ادامه كار فروشندگان ممانعت به عمل مي‌آيد. يك تيم مركزي هم به صورت دوره‌اي مكان فروشندگان را بررسي مي‌كنند تا اطمينان حاصل كنند كه آنها در حال انجام وظايف خودبه عنوان فروشنده هستند و به كاري ديگر نمي‌پردازند. اين دستگاه‌ها با دستورالعمل طرز استفاده در هر فروشگاهي كه فروشنده آن قرار است مورد بازبيني قرار گيرد
قابل دسترسي است.
براي مثال، بازبيني از بخش فروش، اطلاعات فروش‌هاي گذشته، كالاهاي ويژه براي فروش و روند كارهاي كليدي كه در بازديد‌هاي گذشته انجام شده است را امكان‌پذير مي‌سازد. در گذشته‌اي نزديك چنين كارهايي بايد با يك كامپيوتر پيشرفته و هزينه‌هاي سخت افزاري انجام مي‌شد. اما امروزه برنامه‌اي قابل نصب روي تلفن هوشمند قابليت انجام چنين عملياتي را دارد.
و نهايتا نسل‌هاي بعدي كودكان روستايي در كشورهايي مثل چين و هند ممكن است ايده خريد توليدات و دريافت خدمات از هر جايي جز مركز خريدهايي با امكان كنترل وضعيت هوا و سايت‌هاي اينترنتي را مورد تمسخر قرار دهند. اما فعلا، توليد كنندگان آينده خود را وابسته به اين اقتصادهاي رو به رشد مي‌دانند و بايد رابطه طولاني را با گروه‌هاي متفاوت خرده‌فروشان حفظ كنند.
ماخذ:دنياي اقتصاد/تهيه شده در: وب نوشت



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۱ توسط:مديريت موضوع:

چگونگي جذب مشتري در بازارهاي نو ظهور

چگونگي جذب مشتري در بازارهاي نو ظهور

مترجم: مريم رضايي
منبع: Mckinsey
رشد سريع بازارهاي نوظهور، قدرت خريد بيشتري به ميليون‌ها مصرف‌كننده در اين كشورها داده است. اين مصرف‌كننده‌ها با نوعي فضاي بازاريابي مواجه شده‌اند كه مانند فضاهايي كه در بازارهاي توسعه يافته وجود دارد، پيچيده و به سرعت در حال نمو هستند. اين روزها انتخاب محصول و كانال‌هاي ارتباطي و در نتيجه پتانسيل پايگاه‌هاي ديجيتال در حال گسترش است و اين مساله باعث مي‌شود مشتري گزينه‌هاي بيشتري براي انتخاب، پيش روي خود داشته باشد.

تاثير اين تغييرات در بازارهاي توسعه يافته به قدري عميق بوده كه 3 سال پيش گروهي از محققان، رويكرد تازه‌اي براي درك رفتار مصرف‌كننده ارائه كردند. نتايج اين تحقيق كه در آن 20000 مصرف‌كننده در 5 حوزه صنعتي و 3 قاره مورد مطالعه قرار گرفته‌اند، باعث شد محققان پيشنهاد كنند استعاره قديمي مسير «قيف مانند» در مورد سفر مشتري (كه در آن مشتري مسير خود را از طرف گشاد قيف آغاز مي‌كند و چندين برند در ذهن خود دارد و در نهايت انتخاب‌هاي خود را محدود مي‌كند تا به خريد نهايي مي‌رسد) تغيير كند. اين محققان با تصور اينكه رفتار مصرف‌كننده يك مسير صاف خطي نيست و بيشتر يك سفر پر پيچ و خم است، چارچوبي را مطرح كردند كه آن را «سفر تصميم مشتري» ناميدند و بر اساس آن چهار عرصه منازعه مهم را شناسايي كردند كه بازارياب‌ها مي‌توانند در آن برنده يا بازنده باشند.

اين چهار حوزه عبارتند از: فكر اوليه (وقتي مشتري ابتدا تصميم مي‌گيرد محصول يا خدماتي را خريداري كند و به چند برند فكر مي‌كند)، ارزيابي فعال (وقتي مشتري در مورد خريدهاي احتمالي خود تحقيق مي‌كند)، تصميم‌گيري (وقتي مشتري برندي را در لحظه خريد انتخاب مي‌كند) و بعد از خريد (وقتي مشتري كالا يا خدمات انتخابي را تجربه مي‌كند). اين حوزه‌ها در بازارهاي نوظهور، به اندازه ديگر بازارها به هم پيوسته‌اند. در بازارهاي نوظهور نيز پيشرفت تكنولوژي مثل بازارهاي توسعه يافته، امكان درگيري عميق مشتري را در مراحل سفر كمتر مي‌كند، اما در اين راه پيچيدگي‌هاي مهمي وجود دارد كه نشان دهنده تفاوت‌هايي در ويژگي مشتريان بازارهاي نوظهور است. مصرف‌كنندگان بازارهاي نوظهور به اندازه همتايان خود در بازارهاي توسعه يافته، از برندها و فهرست محصولات تجربه ندارند. مثلا خيلي از آنها هنوز به دنبال خريد اولين خودرو يا اولين تلويزيون خود هستند.
در اين مقاله، بر سه اختلاف كليدي بين مشتريان بازارهاي نوظهور و بازارهاي توسعه يافته تاكيد مي‌شود. اول اينكه مهار قدرت كلمات كاري بسيار با ارزش است. اين موضوع در سفر تصميم مشتريان بازارهاي نوظهور نقش مهمي را ايفا مي‌كند. دوم، وارد كردن برند در مجموعه تفكرات اوليه مشتري در بازارهاي نوظهور اهميت بيشتري دارد، زيرا اين مرحله از سفر مشتري، اثر قابل‌توجهي بر تصميمات خريد وي دارد. در نهايت، شركت‌ها بايد تاكيد ويژه‌اي بر اين موضوع داشته باشند كه وقتي كالايي در قفسه‌هاي خرده‌فروشان قرار مي‌گيرد، چه اتفاقاتي مي‌افتد، زيرا اين مرحله از سفر تصميم مشتري، در بازارهاي نوظهور طولاني‌تر و مهم‌تر از بازارهاي توسعه يافته است.
قدرت گفتار با تمركز جغرافيايي
قدرت تبليغات شفاهي، در سفر تصميم مشتري در بازارهاي نوظهور نسبت به بازارهاي توسعه يافته، نقش كليدي‌تري ايفا مي‌كند. وقتي در مورد مصرف‌كنندگان اقلام خوراكي و آشاميدني در تعدادي از بازارهاي نوظهور و توسعه يافته تحقيق كرديم، تقريبا 30 تا 40 درصد پاسخ دهندگان در بريتانيا و آمريكا گفته‌اند كه قبل از انجام خريد خود، دوستان يا اعضاي خانواده به آنها پيشنهاداتي كرده‌اند. اين تعداد براي مصرف‌كنندگان در آفريقا و آسيا بسيار بيشتر گزارش شده است، به طوري كه در چين بيش از 70 درصد و در مصر 90 درصد به حرف اطرافيان خود توجه كرده‌اند.
توضيح مهمي كه براي نقش مهم تبليغات شفاهي مي‌توان ارائه داد اين است كه در كشورهايي كه مشتري براي اولين بار كالايي را مي‌خرد (به طور مثال بيش از 60 درصد چيني‌ها اگر قصد خريد خودرو داشته باشند، براي اولين بار است و همين موضوع براي خريد لپ تاپ 30 تا 40 درصد است) تعداد برندهاي موجود براي اينكه به برند ثابت براي يك مشتري تبديل شوند، كم است. مردم تنها وقتي ببينند دوستي از يك كالاي خاص استفاده مي‌كند، اعتمادشان به آن كالا جلب مي‌شود. در واقع، هر چقدر مشتري در مورد يك كالاي معروف كمتر بداند، بيشتر به نظر ديگران در مورد آن كالا توجه مي‌كند. اين گونه مشتريان مي‌گويند «هر قدر افراد بيشتري از آشنايان ما از يك كالا استفاده كنند، بيشتر اطمينان پيدا مي‌كنيم كه آن كالا كيفيت خوبي دارد و مصرف آن كمتر براي ما در آينده دردسر ايجاد مي‌كند.» وجود يا عدم وجود اين اطمينان، گروه برندهايي را كه مصرف‌كننده آنها را ارزيابي مي‌كند، شكل مي‌دهد. اين ارزيابي به طور خاص تحت تاثير تجربه بعد از خريد آشنايان و همچنين وفاداري آنها به يك برند است.
تبليغ شفاهي در مورد يك برند، معمولا پديده خاص بازارهاي نوظهور است، تا حدي به دليل اين واقعيت ساده كه مصرف‌كنندگان در بازارهاي نوظهور به طور كلي در زندگي‌هاي خود روابط بسيار نزديكي با دوست و فاميل دارند. به علاوه، شيوه‌هاي ديجيتالي برقراري ارتباط كه از موقعيت جغرافيايي فراتر مي‌رود و به سرعت در بازارهاي نوظهور در حال رشد است، نسبت به بازارهاي توسعه يافته هنوز محدودتر است و اعتبار كمتري دارد. طبق تحقيقاتي كه از مصرف‌كنندگان چيني صورت گرفته، تنها 53 درصد افراد توصيه‌هاي اينترنتي را معتبر مي‌دانند (كه نسبت به 93 درصدي كه به توصيه آشنايان توجه مي‌كنند، رقم بسيار كمي است). همين تحقيق نشان داده كه تنها 23 درصد مصرف‌كنندگان چيني اطلاعات لازم براي كالاهايي كه خريد مي‌كنند را از اينترنت به دست مي‌آورند. اين رقم براي مصرف‌كنندگان در بريتانيا و آمريكا حدود 60 درصد است.
اگر در بازارهاي نوظهور شركت‌ها استراتژي با تمركز جغرافيايي را دنبال كنند، نسبت به موقعي كه بر بازاريابي در همه جاي كشور متمركز مي‌شوند، نتيجه بهتري مي‌گيرند. يعني بهتر است يك شركت، سهم بازار خود را اول از تعدادي از شهرهاي مجاور خود به دست آورد. به محض اينكه برندي با اين كار بر سر زبان‌ها افتاد، (يعني معمولا 10 تا 15 درصد سهم بازار را به دست آورد) توصيه شفاهي افرادي كه قبلا مصرف‌كننده اين برند بوده‌اند، به عنوان يك عامل اضافي، به سرعت اعتبار آن را افزايش مي‌دهد و باعث مي‌شود بدون صرف هزينه‌هاي بيشتر بازاريابي، به سهم بيشتري از بازار دست يابد.
برندسازي براي جلب توجه مشتري
مصرف‌كنندگان در بازارهاي نوظهور، وقتي قصد خريد دارند به مجموعه كوچكي از برندها توجه مي‌كنند و در مقايسه با مصرف‌كنندگان در نقاط ديگر، احتمال اينكه به برند ديگري خارج از مجموعه اوليه مورد نظرشان توجه كنند، كمتر است. به عنوان مثال، تحقيقات ما در مورد 9 قلم كالا (از جمله خوردني‌ها و آشاميدني‌ها، لوازم الكترونيكي و لوازم خانگي) نشان داده مصرف‌كنندگان در چين، از همان ابتدا كه تصميم به خريد كالايي مي‌گيرند به طور متوسط 3 برند را مد نظر قرار مي‌دهند و در 60 درصد موارد يكي از همان 3 برند را خريداري مي‌كنند. اين تعداد در آمريكا و اروپا 4 برند با احتمال خريد 30 تا 40 درصد است.
براي اينكه يك برند در تصميمات اوليه مشتري قرار بگيرد، بايد مشتري به خوبي از آن اطلاع داشته باشند. تبليغات در تلويزيون و ديگر رسانه‌ها مي‌تواند اولين قدم ضروري در به وجود آوردن اين شناخت باشد. در اينجا نيز بار ديگر، تمركز جغرافيايي مساله مهمي است. مصرف‌كنندگان در بازارهاي نوظهور نه تنها به دوستان و خانواده خود نزديك هستند، بلكه بيشتر تمايل دارند كانال‌هاي محلي را ببينند و روزنامه‌هاي محلي را بخوانند تا رسانه‌هاي ملي (به طور مثال، چين حدود 3000 ايستگاه تلويزيوني محلي دارد). ايجاد تبليغات از طريق فروشگاه‌هاي محلي در مناطق جغرافيايي مورد هدف مي‌تواند اين حس را به وجود آورد كه چه برندهايي اولويت يك شركت هستند. اين كار ارزشمندي است، زيرا مصرف‌كنندگان بي‌تجربه بازارهاي نوظهور، برندهايي را ترجيح مي‌دهند كه آنها را پيشتاز بازار مي‌دانند.
اما اختصاص هزينه زياد براي تبليغات، به تنهايي براي جلب توجه مشتري كافي نيست. شركت‌ها علاوه بر اين، به شعارهايي نياز دارند كه مناسب اولويت‌ها و نگراني‌هاي بازارهاي محلي باشد و بتوان به آن اطمينان كرد.
امتحان كردن اين شعارها - حتي شعارهايي كه به نتايج قدرتمندي در بازارهاي توسعه يافته منجر شده‌اند - بخش كليدي اين معادله است. شركت Acer در چين شعار «زندگي مرا آسان كن» را امتحان كرد تا در صحنه رقابت، بر قيمت پايين كامپيوترهاي شخصي خود تاكيد كند، اما اين شعار چندان موفقيت آميز نبود. براي مصرف‌كنندگان معمولي در چين، كامپيوتر شخصي يك خريد گران قيمت است و بنابراين آنها بيشتر به عمر مفيد اين گونه كالاها اهميت مي‌دهند؛ بنابراين چون شعار Acer بيشتر بر مساله مادي متمركز شده بود، موجب شد مشتريان فكر كنند كالاهاي اين شركت كيفيت ندارند، اما تغيير اين شعار و تاكيد بر اعتبار كالا به جاي سادگي و بهره‌وري قيمتي آن، به Acer كمك كرد برندي قابل‌اطمينان‌تر بسازد و به ليست مشتريان بيشتري وارد شود و در نهايت اين شركت توانست سهم بازار خود را در كمتر از دو سال دو برابر كند.
پيروزي در جنگ داخل مغازه
در بازارهاي نوظهور، مرحله تصميم‌گيري داخل مغازه در سفر تصميم مشتري، طولاني‌تر و مهم‌تر از بازارهاي توسعه يافته است. مصرف‌كنندگان بازارهاي نوظهور تمايل دارند چندين مغازه را چندين بار ببينند تا بتوانند اطلاعاتي را در مورد كالاي مورد نظر جمع آوري كنند، به خصوص وقتي قصد دارند كالاهاي گران قيمت بخرند. سفر تصميم مشتري يك شهروند چيني معمولي، براي خريد يك كالاي مصرفي الكترونيكي حداقل دو ماه طول مي‌كشد و شامل بازديد از بيش از 4 فروشگاه است. اين نوع مصرف‌كننده‌ها تمايل دارند كالاها را امتحان كنند، با روساي فروش شركت‌ها تعامل داشته باشند، اطلاعاتي در مورد محصول جمع‌آوري كنند و در نهايت با خرده‌فروشان مذاكره كنند تا بهترين خريد را انجام دهند.
در نتيجه، در بازارهاي نوظهور فضاي بيشتري براي تاثيرگذاري بر مشتري و شكل دادن به تصميم او در لحظه خريد وجود دارد.
كنترل تجربه مشتري در داخل فروشگاه نيز براي شركت‌ها مهم و چالش‌زا است. كالاها بعد از اينكه از كانال دو يا سه توزيع‌كننده عبور مي‌كنند، ممكن است در ده‌ها هزار فروشگاه خرده‌فروشي به فروش گذاشته شوند. شركت‌ها معمولا بر آنچه در لحظه خريد اتفاق مي‌افتد نظارت محدودي دارند. خريد و فروش نامناسب، بسته‌بندي و تبليغات داخل فروشگاه، به راحتي بر كالاهاي خوب و استراتژي تبليغ كردن آنها اثر مي‌گذارند.
اولين قدم براي جلوگيري از اين مشكل اين است كه ديد واضحي از چشم‌انداز خرده‌فروشي‌ها داشته باشيد؛ اينكه چگونه بخش‌بندي شده‌اند و كدام فروشگاه‌ها در اولويت قرار دارند. سپس شركت‌ها بايد سيستم‌هاي كنترل مناسب بر اساس طرح‌هاي مشوقانه، همكاري با توزيع‌كنندگان و برنامه‌هاي مديريت خرده‌فروشي ايجاد كنند. براي فروشگاه‌هايي كه اولويت دارند، بايد مدلي را براي نظارت بر كار فروشنده‌ها بكار بگيرند.
اگرچه اصول ذكر شده ممكن است بديهي به نظر برسند، اما عمل كردن به آنها آسان نيست. اين كار به تصميمات سرمايه‌گذاري شجاعانه و تلاش براي ايجاد مهارت‌هاي مديريتي در گروه‌هاي محلي نياز دارد. خوشبختانه، نتايج احتمالي مثبت هستند. وقتي مصرف‌كننده در بازارهاي نوظهور، برندي را به طور دائم مي‌بيند، ارتباط آن را با ساير مشتريان از جمله دوستان و خانواده مثبت ارزيابي مي‌كند و تجربه خوبي در فروشگاه دارد، احتمال اينكه از آن پس اين برند را استفاده كند بيشتر مي‌شود.
ماخذ:دنياي اقتصاد/تهيه شده در: وب نوشت پنگان



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۳۰:۰۰ توسط:مديريت موضوع:

بک لینک -
وان ایکس بت
سایت شرط بندی انفجار
بازی انفجار
سایت بازی انفجار
سایت enfejar
سایت جت بت
بهترین سایت پیش بینی فوتبال
سیب بت بدون فیلتر
بازی انفجار
سایت betball90
انفجار آنلاین
جت بت ۹۰
لانا کازینو
betorward
وان ایکس بت
آس ۹۰
جت بت
betforward
river poker
emperor poker
بکس بت
آدرس جدید وان ایکس بت
ماه بت
خرید چک سفید امضاء
بت تایم 90 وی آی پی
وان ایکس بت اصلی
yek bet دانلود برنامه دنس بت شرط بندی بلک جک سایت شرط بندی با واریز مستقیم بت کازینو مجله ی بخت bet303 بت یک جت بت اس نود یک بت یکبت ماف بت بتفیدو plinko بت boro bet بروبت 1x bet اونجا بت پین باهیس شیربت جت بت فارسی بتبال سایت جت بت سایت بت بال نود سایت مگاپاری برنامه جتبت برنامه سیب بت سیب بت دانلود بازی حکم آنلاین irtoto pishbini
سایت بت فوروارد
وانیکس
سایت بت فوروارد
سایت شرط بندی با شارژ 100 تومان