چگونگي جذب مشتري در بازارهاي نو ظهور
مترجم: مريم رضايي
منبع: Mckinsey
رشد سريع بازارهاي نوظهور، قدرت
خريد بيشتري به ميليونها مصرفكننده در اين كشورها داده است. اين
مصرفكنندهها با نوعي فضاي بازاريابي مواجه شدهاند كه مانند فضاهايي كه
در بازارهاي توسعه يافته وجود دارد، پيچيده و به سرعت در حال نمو هستند.
اين روزها انتخاب محصول و كانالهاي ارتباطي و در نتيجه پتانسيل پايگاههاي
ديجيتال در حال گسترش است و اين مساله باعث ميشود مشتري گزينههاي بيشتري
براي انتخاب، پيش روي خود داشته باشد.
تاثير اين تغييرات در بازارهاي توسعه يافته به قدري
عميق بوده كه 3 سال پيش گروهي از محققان، رويكرد تازهاي براي درك رفتار
مصرفكننده ارائه كردند. نتايج اين تحقيق كه در آن 20000 مصرفكننده در 5
حوزه صنعتي و 3 قاره مورد مطالعه قرار گرفتهاند، باعث شد محققان پيشنهاد
كنند استعاره قديمي مسير «قيف مانند» در مورد سفر مشتري (كه در آن مشتري
مسير خود را از طرف گشاد قيف آغاز ميكند و چندين برند در ذهن خود دارد و
در نهايت انتخابهاي خود را محدود ميكند تا به خريد نهايي ميرسد) تغيير
كند. اين محققان با تصور اينكه رفتار مصرفكننده يك مسير صاف خطي نيست و
بيشتر يك سفر پر پيچ و خم است، چارچوبي را مطرح كردند كه آن را «سفر تصميم
مشتري» ناميدند و بر اساس آن چهار عرصه منازعه مهم را شناسايي كردند كه
بازاريابها ميتوانند در آن برنده يا بازنده باشند.
اين چهار حوزه
عبارتند از: فكر اوليه (وقتي مشتري ابتدا تصميم ميگيرد محصول يا خدماتي را
خريداري كند و به چند برند فكر ميكند)، ارزيابي فعال (وقتي مشتري در مورد
خريدهاي احتمالي خود تحقيق ميكند)، تصميمگيري (وقتي مشتري برندي را در
لحظه خريد انتخاب ميكند) و بعد از خريد (وقتي مشتري كالا يا خدمات انتخابي
را تجربه ميكند). اين حوزهها در بازارهاي نوظهور، به اندازه ديگر
بازارها به هم پيوستهاند. در بازارهاي نوظهور نيز پيشرفت تكنولوژي مثل
بازارهاي توسعه يافته، امكان درگيري عميق مشتري را در مراحل سفر كمتر
ميكند، اما در اين راه پيچيدگيهاي مهمي وجود دارد كه نشان دهنده
تفاوتهايي در ويژگي مشتريان بازارهاي نوظهور است. مصرفكنندگان بازارهاي
نوظهور به اندازه همتايان خود در بازارهاي توسعه يافته، از برندها و فهرست
محصولات تجربه ندارند. مثلا خيلي از آنها هنوز به دنبال خريد اولين خودرو
يا اولين تلويزيون خود هستند.
در اين مقاله، بر سه اختلاف كليدي بين
مشتريان بازارهاي نوظهور و بازارهاي توسعه يافته تاكيد ميشود. اول اينكه
مهار قدرت كلمات كاري بسيار با ارزش است. اين موضوع در سفر تصميم مشتريان
بازارهاي نوظهور نقش مهمي را ايفا ميكند. دوم، وارد كردن برند در مجموعه
تفكرات اوليه مشتري در بازارهاي نوظهور اهميت بيشتري دارد، زيرا اين مرحله
از سفر مشتري، اثر قابلتوجهي بر تصميمات خريد وي دارد. در نهايت، شركتها
بايد تاكيد ويژهاي بر اين موضوع داشته باشند كه وقتي كالايي در قفسههاي
خردهفروشان قرار ميگيرد، چه اتفاقاتي ميافتد، زيرا اين مرحله از سفر
تصميم مشتري، در بازارهاي نوظهور طولانيتر و مهمتر از بازارهاي توسعه
يافته است.
قدرت گفتار با تمركز جغرافيايي
قدرت تبليغات شفاهي، در
سفر تصميم مشتري در بازارهاي نوظهور نسبت به بازارهاي توسعه يافته، نقش
كليديتري ايفا ميكند. وقتي در مورد مصرفكنندگان اقلام خوراكي و آشاميدني
در تعدادي از بازارهاي نوظهور و توسعه يافته تحقيق كرديم، تقريبا 30 تا 40
درصد پاسخ دهندگان در بريتانيا و آمريكا گفتهاند كه قبل از انجام خريد
خود، دوستان يا اعضاي خانواده به آنها پيشنهاداتي كردهاند. اين تعداد براي
مصرفكنندگان در آفريقا و آسيا بسيار بيشتر گزارش شده است، به طوري كه در
چين بيش از 70 درصد و در مصر 90 درصد به حرف اطرافيان خود توجه كردهاند.
توضيح
مهمي كه براي نقش مهم تبليغات شفاهي ميتوان ارائه داد اين است كه در
كشورهايي كه مشتري براي اولين بار كالايي را ميخرد (به طور مثال بيش از 60
درصد چينيها اگر قصد خريد خودرو داشته باشند، براي اولين بار است و همين
موضوع براي خريد لپ تاپ 30 تا 40 درصد است) تعداد برندهاي موجود براي اينكه
به برند ثابت براي يك مشتري تبديل شوند، كم است. مردم تنها وقتي ببينند
دوستي از يك كالاي خاص استفاده ميكند، اعتمادشان به آن كالا جلب ميشود.
در واقع، هر چقدر مشتري در مورد يك كالاي معروف كمتر بداند، بيشتر به نظر
ديگران در مورد آن كالا توجه ميكند. اين گونه مشتريان ميگويند «هر قدر
افراد بيشتري از آشنايان ما از يك كالا استفاده كنند، بيشتر اطمينان پيدا
ميكنيم كه آن كالا كيفيت خوبي دارد و مصرف آن كمتر براي ما در آينده دردسر
ايجاد ميكند.» وجود يا عدم وجود اين اطمينان، گروه برندهايي را كه
مصرفكننده آنها را ارزيابي ميكند، شكل ميدهد. اين ارزيابي به طور خاص
تحت تاثير تجربه بعد از خريد آشنايان و همچنين وفاداري آنها به يك برند
است.
تبليغ شفاهي در مورد يك برند، معمولا پديده خاص بازارهاي نوظهور
است، تا حدي به دليل اين واقعيت ساده كه مصرفكنندگان در بازارهاي نوظهور
به طور كلي در زندگيهاي خود روابط بسيار نزديكي با دوست و فاميل دارند. به
علاوه، شيوههاي ديجيتالي برقراري ارتباط كه از موقعيت جغرافيايي فراتر
ميرود و به سرعت در بازارهاي نوظهور در حال رشد است، نسبت به بازارهاي
توسعه يافته هنوز محدودتر است و اعتبار كمتري دارد. طبق تحقيقاتي كه از
مصرفكنندگان چيني صورت گرفته، تنها 53 درصد افراد توصيههاي اينترنتي را
معتبر ميدانند (كه نسبت به 93 درصدي كه به توصيه آشنايان توجه ميكنند،
رقم بسيار كمي است). همين تحقيق نشان داده كه تنها 23 درصد مصرفكنندگان
چيني اطلاعات لازم براي كالاهايي كه خريد ميكنند را از اينترنت به دست
ميآورند. اين رقم براي مصرفكنندگان در بريتانيا و آمريكا حدود 60 درصد
است.
اگر در بازارهاي نوظهور شركتها استراتژي با تمركز جغرافيايي را
دنبال كنند، نسبت به موقعي كه بر بازاريابي در همه جاي كشور متمركز
ميشوند، نتيجه بهتري ميگيرند. يعني بهتر است يك شركت، سهم بازار خود را
اول از تعدادي از شهرهاي مجاور خود به دست آورد. به محض اينكه برندي با اين
كار بر سر زبانها افتاد، (يعني معمولا 10 تا 15 درصد سهم بازار را به دست
آورد) توصيه شفاهي افرادي كه قبلا مصرفكننده اين برند بودهاند، به عنوان
يك عامل اضافي، به سرعت اعتبار آن را افزايش ميدهد و باعث ميشود بدون
صرف هزينههاي بيشتر بازاريابي، به سهم بيشتري از بازار دست يابد.
برندسازي براي جلب توجه مشتري
مصرفكنندگان
در بازارهاي نوظهور، وقتي قصد خريد دارند به مجموعه كوچكي از برندها توجه
ميكنند و در مقايسه با مصرفكنندگان در نقاط ديگر، احتمال اينكه به برند
ديگري خارج از مجموعه اوليه مورد نظرشان توجه كنند، كمتر است. به عنوان
مثال، تحقيقات ما در مورد 9 قلم كالا (از جمله خوردنيها و آشاميدنيها،
لوازم الكترونيكي و لوازم خانگي) نشان داده مصرفكنندگان در چين، از همان
ابتدا كه تصميم به خريد كالايي ميگيرند به طور متوسط 3 برند را مد نظر
قرار ميدهند و در 60 درصد موارد يكي از همان 3 برند را خريداري ميكنند.
اين تعداد در آمريكا و اروپا 4 برند با احتمال خريد 30 تا 40 درصد است.
براي
اينكه يك برند در تصميمات اوليه مشتري قرار بگيرد، بايد مشتري به خوبي از
آن اطلاع داشته باشند. تبليغات در تلويزيون و ديگر رسانهها ميتواند اولين
قدم ضروري در به وجود آوردن اين شناخت باشد. در اينجا نيز بار ديگر، تمركز
جغرافيايي مساله مهمي است. مصرفكنندگان در بازارهاي نوظهور نه تنها به
دوستان و خانواده خود نزديك هستند، بلكه بيشتر تمايل دارند كانالهاي محلي
را ببينند و روزنامههاي محلي را بخوانند تا رسانههاي ملي (به طور مثال،
چين حدود 3000 ايستگاه تلويزيوني محلي دارد). ايجاد تبليغات از طريق
فروشگاههاي محلي در مناطق جغرافيايي مورد هدف ميتواند اين حس را به وجود
آورد كه چه برندهايي اولويت يك شركت هستند. اين كار ارزشمندي است، زيرا
مصرفكنندگان بيتجربه بازارهاي نوظهور، برندهايي را ترجيح ميدهند كه آنها
را پيشتاز بازار ميدانند.
اما اختصاص هزينه زياد براي تبليغات، به
تنهايي براي جلب توجه مشتري كافي نيست. شركتها علاوه بر اين، به شعارهايي
نياز دارند كه مناسب اولويتها و نگرانيهاي بازارهاي محلي باشد و بتوان به
آن اطمينان كرد.
امتحان كردن اين شعارها - حتي شعارهايي كه به نتايج
قدرتمندي در بازارهاي توسعه يافته منجر شدهاند - بخش كليدي اين معادله
است. شركت Acer در چين شعار «زندگي مرا آسان كن» را امتحان كرد تا در صحنه
رقابت، بر قيمت پايين كامپيوترهاي شخصي خود تاكيد كند، اما اين شعار چندان
موفقيت آميز نبود. براي مصرفكنندگان معمولي در چين، كامپيوتر شخصي يك خريد
گران قيمت است و بنابراين آنها بيشتر به عمر مفيد اين گونه كالاها اهميت
ميدهند؛ بنابراين چون شعار Acer بيشتر بر مساله مادي متمركز شده بود، موجب
شد مشتريان فكر كنند كالاهاي اين شركت كيفيت ندارند، اما تغيير اين شعار و
تاكيد بر اعتبار كالا به جاي سادگي و بهرهوري قيمتي آن، به Acer كمك كرد
برندي قابلاطمينانتر بسازد و به ليست مشتريان بيشتري وارد شود و در نهايت
اين شركت توانست سهم بازار خود را در كمتر از دو سال دو برابر كند.
پيروزي در جنگ داخل مغازه
در
بازارهاي نوظهور، مرحله تصميمگيري داخل مغازه در سفر تصميم مشتري،
طولانيتر و مهمتر از بازارهاي توسعه يافته است. مصرفكنندگان بازارهاي
نوظهور تمايل دارند چندين مغازه را چندين بار ببينند تا بتوانند اطلاعاتي
را در مورد كالاي مورد نظر جمع آوري كنند، به خصوص وقتي قصد دارند كالاهاي
گران قيمت بخرند. سفر تصميم مشتري يك شهروند چيني معمولي، براي خريد يك
كالاي مصرفي الكترونيكي حداقل دو ماه طول ميكشد و شامل بازديد از بيش از 4
فروشگاه است. اين نوع مصرفكنندهها تمايل دارند كالاها را امتحان كنند،
با روساي فروش شركتها تعامل داشته باشند، اطلاعاتي در مورد محصول جمعآوري
كنند و در نهايت با خردهفروشان مذاكره كنند تا بهترين خريد را انجام
دهند.
در نتيجه، در بازارهاي نوظهور فضاي بيشتري براي تاثيرگذاري بر مشتري و شكل دادن به تصميم او در لحظه خريد وجود دارد.
كنترل
تجربه مشتري در داخل فروشگاه نيز براي شركتها مهم و چالشزا است. كالاها
بعد از اينكه از كانال دو يا سه توزيعكننده عبور ميكنند، ممكن است در
دهها هزار فروشگاه خردهفروشي به فروش گذاشته شوند. شركتها معمولا بر
آنچه در لحظه خريد اتفاق ميافتد نظارت محدودي دارند. خريد و فروش نامناسب،
بستهبندي و تبليغات داخل فروشگاه، به راحتي بر كالاهاي خوب و استراتژي
تبليغ كردن آنها اثر ميگذارند.
اولين قدم براي جلوگيري از اين مشكل
اين است كه ديد واضحي از چشمانداز خردهفروشيها داشته باشيد؛ اينكه چگونه
بخشبندي شدهاند و كدام فروشگاهها در اولويت قرار دارند. سپس شركتها
بايد سيستمهاي كنترل مناسب بر اساس طرحهاي مشوقانه، همكاري با
توزيعكنندگان و برنامههاي مديريت خردهفروشي ايجاد كنند. براي
فروشگاههايي كه اولويت دارند، بايد مدلي را براي نظارت بر كار فروشندهها
بكار بگيرند.
اگرچه اصول ذكر شده ممكن است بديهي به نظر برسند، اما عمل
كردن به آنها آسان نيست. اين كار به تصميمات سرمايهگذاري شجاعانه و تلاش
براي ايجاد مهارتهاي مديريتي در گروههاي محلي نياز دارد. خوشبختانه،
نتايج احتمالي مثبت هستند. وقتي مصرفكننده در بازارهاي نوظهور، برندي را
به طور دائم ميبيند، ارتباط آن را با ساير مشتريان از جمله دوستان و
خانواده مثبت ارزيابي ميكند و تجربه خوبي در فروشگاه دارد، احتمال اينكه
از آن پس اين برند را استفاده كند بيشتر ميشود.
ماخذ:دنياي اقتصاد/تهيه شده در: وب نوشت پنگان
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۸ توسط:مديريت موضوع:
معيارهاي شناسايي جذابيت بازار هدف
تحقيقاتي كه مرحله هدفگذاري فرآيند بخشبندي بازار را بررسي ميكنند،
فاكتورهاي متعددي را شناسايي كردهاند كه بر برآورد سازمان از جذابيت بازار
هدف تاثير ميگذارند، از جمله:
* سهم فعلي سازمان از بازار و همگوني (تجانس) بازار- دانش سازمان از بازار
كنوني بر ديدگاه آن در مورد جذابيت نسبي اين بازار در مقايسه با ساير
بازارها تاثير ميگذارد.
* تخصصگرايي فعلي در محصول- در كاربريهاي مرتبط يا بازارهاي نزديك كه سازمان براساس آن ميتواند اقدام كند.
*
احتمال كسب صرفههاي مقياس در توليد و بازاريابي- اگرچه هر بخش هدفگذاري
شده نياز به برنامه بازاريابي سفارشي خود دارد، ممكن است بين دو يا چند بخش
صرفهجوييهاي معيني در توسعه محصول، ايجاد برند، خدمات مشتري، تداركات،
يا تبليغات كلان مشترك وجود داشته باشد كه در صورت اولويتبندي دسته ديگري
از بخشها توسط سازمان، اين صرفهها به دست نيايند.
* ماهيت محيط
رقابتي- يك بخش ممكن است به خوبي در اختيار يك يا دو رقيب خيلي قوي باشد،
در حالي كه فرصتي براي ايجاد مزيت رقابتي در بخش ديگري وجود داشته باشد.
* نيروهاي محيط بازاريابي و روندهاي بازار- اين عوامل خارجي، فرصتها و تهديدهايي را در بر دارند.
*
توانايي و سهولت برآورده كردن نيازهاي مشتري- رفتار و تخصص سازمان ممكن
است با يك بخش معين هم افزايي خوبي داشته باشد، تا با مصرفكنندگان يا
بنگاههاي بخشي ديگر.
* جذابيت بخش از نظر اندازه، ساختار و رشد- برخي
سازمانها ممكن است بخشي را از جنبه اندازه يا درآمد غيرجذاب بدانند، يا آن
بخش متغير و بيثبات باشد.
* منابع سازماني در دسترس- هيچ سازماني وقت،
پول، افراد، يا مهارت كافي براي پاسخگويي به همه بخشهاي بازار ندارد؛
بعضي بخشها در تخصيص منابع اولويت خواهند داشت.
* سودآوري و سهم بازار
مورد انتظار- در نهايت هر سازماني بايد مالكين، سهامداران و سرمايهگذاران
را راضي كند كه معمولا مترادف است با سودآوري و نرخ بازگشت سرمايه (ROI)
راضيكننده! علاوه بر آن سازمانهاي خاصي، به ويژه در كشورهاي حاشيه آسيا-
اقيانوس آرام، به دنبال افزايش سهم بازار نيز هستند كه فقط در بعضي بخشها
امكانپذير است.
همانگونه كه سازمانها با فشارهاي فزاينده از سوي
ذينفعان و رسانهها براي عملكرد خوب مواجهند، بازاريابان تحت فشارهاي
شديدتري براي شناسايي بازارهاي هدف پايدار و فرصتهاي رشد آتي هستند. بايد
تاكيدي بر سودآوري در كوتاهمدت كه درخواست ذينفعان است انجام پذيرد، ولي
شركتها بايد از طريق شناسايي بازارهاي رو به رشد به دنبال موفقيتهاي آتي
نيز باشند. با اين پيش فرض، منطقي است كه مجموعهاي متوازن از معيارهاي
جذابيت بازار هدف انتخاب شود. حتما بايد بيش از يك متغير در تصميمگيري
براي انتخاب بخش هدف استفاده شود: يعني مجموعهاي از متغيرها يا معيارهاي
جذابيت بايد شناسايي شوند.بهترين شيوه عمل اين است كه «سبدي» از متغيرها
براي برآورد جذابيت بخشها توسط مديران به كار گرفته شود، از جمله سنجههاي
كوتاهمدت و درازمدت: عوامل داخلي نظير پاداشهاي مالي، هزينههاي
بودجهبندي، نيازهاي عملياتي؛ به همراه عوامل خارجي شامل ملاحظات مربوط به
رضايت مشتري، شدت رقابت، عوامل محيط رقابتي و نظاير آن. همه عوامل اهميت
يكساني در جذابيت يك بخش براي سازمان ندارند. برخي متغيرها اهميت بيشتري از
سايرين خواهند داشت، بنابراين نياز به فرآيندي است تا براساس آن به
معيارهاي انتخابي وزن داده شود. همچنين اهميت متغيرها از سازماني به سازمان
ديگر متفاوت خواهد بود.ادبيات برنامهريزي بازاريابي منبعي غني براي
اطلاعات و ايدههاي مربوط به معيارهاي جذابيت است، زيرا اهداف برنامهريزي
بازاريابي حكم ميكند كه اولويتهاي بازار هدف تعيين شوند، جزئيات تخصيص
منابع تهيه شوند و دورنمايي از برنامههاي بازاريابي براي بخشها ارائه
شوند. پس، برنامهريزان بازاريابي بايد در مورد قسمتهايي از بازار كه
هدفگذاري ميشوند، تصميم بگيرند. استاد مسلم برنامهريزي بازاريابي، ملكم
مك دانلد، فهرست جامعي از برخي محركهاي مالي و عوامل محيط بازاريابي را كه
بايد مورد توجه برنامهريزان باشد، ارائه كرده است.كارشناسان ديگري نيز
ليستهايي از معيارهاي جذابيت تهيه كردهاند. كارشناسان تحقيقي درباره 1000
شركت بزرگ بريتانيا (تايمز 1000) انجام دادند تا متغيرهايي را كه بهطور
گستردهاي از سوي اين شركتها استفاده ميشدند، شناسايي كنند. از شركتهاي
مورد تحقيق خواسته شد تا درباره عواملي كه يك بخش يا فرصت را جذاب ميكنند،
بينديشند يافتهها آشكاركننده و ترسيمي از تاكيد بيش از حد هياتمديرههاي
بريتانيا بر سودآوري در كوتاهمدت است.
معيارهاي جذابيت تايمز 1000:
* سودآوري
رشد بازار
اندازه بازار
رضايت مشتري
حجم فروش
سهولت دسترسي
فرصتهاي موجود در صنعت
حساسيت مشتري به قيمت
تصوير شركت نزد مشتريان
عوامل تكنولوژيك
سازگاري با استراتژي شركت
با
اين وجود، تحقيق نشان داد كه اين شركتها آيندهنگر نيز هستند و به دنبال
فرصتهاي رشد ميباشند. معيارهاي كمتر ذكر شده شامل موضوعاتي است كه رقابت
اثربخش و محيط خارجي بازاريابي را در بر ميگيرند. قبلا اينگونه ملاحظات
مهم بهطور كلي مورد غفلت قرار ميگرفتند. با اينكه معيارهاي جذابيت ديگري
نيز ذكر شدهاند، در ميان گزينههاي هدفگذاري مديران ارشد، سودآوري مورد
انتظار نسبت به بخشهاي هدفگذاري شده، برندها، گروه محصولات، مشتريان اصلي
و مناطق فروش برتري دارد.شركتهايي كه در بريتانيا فعال هستند، به شدت
توسط كوتاهنگريهاي سيتي (مركز بانكداري و موسسات مالي و اقتصادي
بينالمللي در لندن)، در اهميت گزارشدهي از افزايش سودآوري جاري با
تحليلگران، سرمايهگذاران و روزنامهنگاران محدود شدهاند. همين مطلب در
مورد بيشتر شركتهاي اروپايي و بسياري ديگر در آمريكاي شمالي صدق ميكند.
رقباي بينالمللي، به ويژه از منطقه آسيا- اقيانوس آرام، اغلب دورنماي
بلندمدتتري دارند و بر سهم بازار و سودآوري فعلي و آتي متمركز هستند. مدل
كسبوكار ژاپني بر اين باور بنا شده كه يك بازار هدف جذاب ممكن است آينده
بالقوهاي داشته باشد، اگرچه امروز سودآوري محدودي دارد.
منبع:كتاب بخشبندي بازار در عمل، ترجمه: حسين بيرامي
ماخذ:دنياي اقتصاد/تهيه شده در: وب نوشت پنگان
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۸ توسط:مديريت موضوع:
بازاريابي عصبي؛ آينده علم بازاريابي جهان
بازاريابي عصبي يك علم جديد است كه هدف آن كمك به بازاريابي و فروش محصولات
با استفاده از علم عصبشناسي است. بازاريابي عصبي هماكنون در بعضي از
مدارس مهم بازرگاني تدريس ميشود و عصبشناسان به بسياري از شركتهاي بزرگ
تجاري خدمات مشاورهاي ميدهند.
در دهه اخير، واقعيتهاي متعدد، تحقيقات قابل توجهي در زمينه گسترش
فعاليتهاي علمي و مديريتي بازاريابي به وجود آورده است. اگرچه غالبا
تحقيقات بازاريابي به طور خاص در كشورهاي صنعتي صورت گرفته است، جاهايي كه
امكان كسب سرمايه براي گسترش تحقيقات در آن نواحي وجود داشته است. هماكنون
آينده علم بازاريابي در ميدان جديدي قرار دارد تا مفاهيم جديد و
دستاوردهاي جديد را نهادينه كند. اكنون سرمايهگذاريها در سطح بالا براي
تحقيقات تجربي/آزمايشگاهي كه در برگيرنده تكنولوژي پيشرفته هستند، مورد
نياز است.
بازاريابي عصبي و تصميمات مصرفكنندگان
واريان
پژوهشگر بازاريابي اظهار ميدارد كه مدلهاي موجود براي توضيح رويداد
رفتارهاي انساني كافي نبودهاند. به ويژه مدلهاي مربوط به مصرف. واريان
بيان ميدارد كه مدل اقتصادي انتخاب مصرفكننده كه معمولا مورد مطالعه قرار
ميگيرد، ساده و زيبا است. اين مدل نقطه شروع منطقي براي تحليلهاي متعددي
ايجاد ميكند، اما مسلما اين مدل كامل نيست. در برخي از موارد استفاده از
مدل عميقتري از رفتار مصرفكننده براي توصيف آشكارتر تصميمگيري لازم است.
روس و ديگران با استفاده از تحليل الگوهاي مصرف، تحقيق جالبي ارائه
كردهاند كه به تعريف نحوه دستيابي به شكلبندي انتخابهاي ميان فردي در يك
بازار ميپردازند كه در آن تعادل شخصي در بين علايق مختلف از طريق مذاكره
حاصل ميشود. اين تحقيق بخشي از اقتصاد عصبي است كه با حمايت تحقيقات
آزمايشگاهي و تكنيكهاي تصور ذهني انجام شده است. نويسندگان روشهاي اتخاذ
شده به وسيله انسان براي كنترل خود و جلوگيري از طيفي از تصميمات مربوط به
راهحلهاي فراوان كوتاه مدت را ارائه ميدهند.
روشهاي باليني بازاريابي عصبي
در
ابتدا روانشناسي مدرن با فناوري تركيب شد تا فرآيندهاي تصميمگيري را در
مغز توصيف كند. بعدها نظريه تصميمگيري رفتاري اقتصادي در سايه نتايج
تحقيقات علم عصب شناسي تعديل شد. در همين سالهاي اخير بود كه تحقيقات
بازاريابي و رفتار مصرفكننده شروع به توجه به علم عصبشناسي براي
جوابهايي براي محركهاي تصميمگيري مصرفكننده كرده است. از اينجا است كه
بازاريابي عصبي شروع به پديدار شدن كرد. بهتازگي آشكار شده است كه احساسات
يك نقش خيلي مهم در فرآيند تصميمگيري دارد و به طور خاص در تصميمهايي در
طول رفتار مصرفكنندگان مهم است. مطالعاتي شامل علم عصبشناسي وقتي كه
فرآيندهاي احساسي مطالعه ميشود، نشان ميدهد كه احساسات به طور مقدماتي
عمل ميكند و دليل منطقي نيست كه اولين نقش را در تصميمگيريهاي تاثيرگذار
مفاهيم و درك شناخت يا رفتار يك شخص رفتار و عمل ميكند. مفاهيم و فهم
فرآيندهاي عاطفي براي پيشرفت و توسعه بازاريابي و مبارزات بازاريابي اساسي و
مهم است. در حقيقت برچسبگذاري موفق و تبليغ كردن وابسته به فهم و پيشرفت
يك جاذبه احساسي نسبت به مصرفكنندگان است.
در ذهن مصرفكننده چه اتفاقي ميافتد؟
مردم
تمايل دارند نياز دنيا را از نما و منظر خاص خود ببينند. اين امر براي
پالايش و پردازش درك و استنباطهايي كه اهميت بسياري از اطلاعات محيطي را
استخراج ميكنند استفاده ميشود. اين اتفاق ميافتد؛ زيرا مغز تلاش ميكند
كه كارآمدترين جستوجوي ارتباط تصادفي ممكن بين اطلاعات چند متغيرهاي باشد
كه در نهايت درك و استنباط را ايجاد ميكنند. در تركيب، اين استنباط چيزي
بيش از يك انتخاب در ميان تفاسير متعدد ممكن براي گزينهها نيست. زيرا در
نهايت اگر مغز مجبور به پردازش و ثبت و ضبط تمام اطلاعات ايجاد شده بود،
احتمالا از هم ميپاشيد.
اما بعد از همه اينها چگونه مفاهيم و درك
مصرفكنندگان در مغز كار ميكند؟ قسمتي از مغز كه براي پردازش سيگنالها و
علايمي از ديد و نگرش اوليه مسوول است، قشر خاكستري مغز است. بعد از قشر
خاكستري مغز اطلاعات به جلوي مغز و به طور خاص به سمت لوب جلويي و پيشين
جريان مييابد. اطلاعات دو مسير را پيش ميگيرد؛ اوليه و ثانويه. اوليه در
بالاي مغز جريان و مسير بندي ميشود و اطلاعات را در جايي كه اشيا در فضا و
محل در رابطه با بدن قرار گرفته است خارج ميكند، ثانويه نيز يك جاده و
مسير است كه از طريق لوبهاي موقتي ادامه يافته است و بالاي گوش قرار
ميگيرد و اطلاعات بصري را به منظور طبقهبندي آنچه كه فرد ديده است،
پردازش ميكند. اين دو مسير بايد در طول و ميان خودشان مطابقت شود؛ چون كه
نتايج پاياني درك كامل اطلاعاتي است كه چشم انتقال داده است. عصبشناسان
معتقدند كه درك و مفهوم بصري به طور وسيعي نتيجه انتظارات و پيشبينيهاي
آماري است. درك و تطور و مفهوم راهي است كه مغز سرنخهاي مبهم را با
استفاده از احتماليترين اكتشافات و جستوجوها تفسير و تعبير ميكند كه
نتيجه مستقيم تجربههاي قبلي است.
نتيجه گيري
در اين مطالعه، يك
تحليل اهميت بازاريابي عصبي انجام شده است. همان طور كه ديده شد، امروزه يك
شاخه اصلي بازاريابي، يعني بازاريابي عصبي براي فهم تصميمات بشر است. به
همين دليل، بعضي تكنيكها براي مطالعه آنچه در مغز انسان رخ ميدهد، وجود
دارد. هدف و منظور براي فهميدن فرآيند تصميمگيري مصرفكنندگان است. در اين
مطالعه، هدف خاص تحليل جهت تصديق كردن آثار مهار و ثابت قيمتها در اين
فرآيند تصميمگيري است. افراد ميتوانند به وسيله اطلاعات آشكار نامربوط در
فرآيند خريد محصول يا خدمات، تحت تاثير قرار بگيرند. بر پايه فرضيه تحليل
اقتصادي رفتاري به ويژه بازاريابي عصبي كه براي مفهوم وقايع مربوط به رفتار
مصرفكنندگان از طريق تجربهگرايي گرفته شده، از آزمايشهاي خاص روي
موضوعات جستوجو استفاده ميشود كه ميتواند نتيجه گرفته شود كه آثار ثبات و
مهار در حقايق در موقعيت مطالعه شده وجود دارد. بهرهبرداري صنعتي تحقيقات
علم عصبشناسي يك واقعيت مهم است و ميتواند به طور اضافي در تحقيقات
آينده وارد شود. آن همچنين يك كاربرد و درخواست بالقوه فراوان در مراقبت
سلامتي و ديگر موضوعات است.منبع: دوماهنامه توسعه مهندسي بازار
ماخذ:دنياي اقتصاد/تهيه شده در: وب نوشت پنگان
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۷ توسط:مديريت موضوع:
چرا شما به فروشنده نيازي نداريد
مترجم:پژمان رمضاني
دنيايي را تصور كنيد كه شما قادر هستيد تمامي
فروشندگانتان را اخراج كنيد و هنوز رشد درآمد پايداري داشته باشيد. واقعا
چگونه ميتوانيد در اين راه موفق شويد؟
براي بيشتر كسب و كارهاي در حال رشد، كيفيت فروشندگان يك ضرورت است، اما
نيروهاي فروش نميتوانند به تنهايي پشتوانه توسعه يك كسبوكار باشند. حتي
بهترين فروشنده نيز نميتواند چيزي را كه مشتريان ارزشگذاري نميكنند
بفروشد. به علاوه، بيشتر شركتهاي با رشد صعودي موفقيت هايشان را با
استخدام بهترين فروشندگان به دست نميآورند. اگر اينچنين بود، فروشندگان
خوب بايد بسيار گران قيمت باشند.
رشد واقعي فروش از طريق عرضه با
ارجحيت بالاتر به مشتري به دست ميآيد، به طوري كه ما آن را به عنوان يك
محصول بهتر و با قيمتي مناسب تعريف ميكنيم (يا، به طور جايگزين، محصولي با
يك استاندارد كيفي مشخص و با قيمتي خيلي بهتر). ايجاد عرضه اي كه مشتريان
مشتاق به خريد شوند كليد رشد كسب و كار است. يك تيم فروش خوب عرضه ممتاز
شما را در زمان مناسب به مشتريان مناسب ارائه ميدهد.
من هميشه معتقد
بوده ام كه بهترين راه براي بازاريابي اين نيست كه محصولات و خدمات شركت
خودتان را «بفروشيد» بلكه اصل مهم در شناساندن آن و برقراري روابط معني دار
با مشتريان و بزرگان بازارهاي تجاري-تجاري است. اين موقعيت باعث شد تا من
به باور بيشتري دست پيدا كنم. بيش از فروش به مردمي كه نميشناسي و كساني
كه احتمالا صحبتهاي اوليه شما را در حين اولين جلسه تان از ميان ديگر
نفرات ميشنوند توجه كنيد. شما بايد بهترين تلاشتان را داشته باشيد براي
اينكه زمان و انرژي تان را براي ايجاد رابطه اي بسيار خوب با يكي از
مشتريانتان سرمايهگذاري كنيد.
به گفته مكسول استينسون: «بهترين روابط
تجاري تنها شامل مشترياني نميشود كه كالايي به آنها «فروختهايد»، زماني
يك رابطه تجاري موفق داريد كه هر مشتري مانند مراكز ارجاع يا مراكز
تبليغاتي براي شما عمل كند. اين امر منجر به فروش بيشتر ميشودو اهميت آن
بسيار فراتر از خريد آنها از شما است. اين رويكرد يكي از راههاي تشكيل
شبكه ارتباطي است.بنابراين اين روش يكي از بهترين روابط تجاري است.شما
اعتماد مشتريان را جلب ميكنيد تا آنها شما را به ديگران ارجاع دهند.»
با
داشتن اين بينش، ما در تلاش هستيم تا شركت ها را به سمتي هدايت كنيم كه
تصور كنند چگونه ميتوانند كسب و كار خودشان را بدون فروشنده تبليغ كنند.
چگونه ممكن است عرضهاي ايجاد كنند كه بدون سرمايهگذاريهاي كلان روي
بازاريابي و فروش باعث شود كه مشتريان به پيشخوان خريد بيايند؟ چه كاري
ميتوانند انجام دهند تا عرضه شان را به گونه اي بهبود بخشند كه در نظر
مشتريان جذابتر جلوه كند؟ تفكر خودساخته باعث ميشود كه تيمهاي مديريتي
تضمين كنند كه مدل كسب و كارشان بر پايه خودش استوار است، بدون اتكا بر
فروش ممتاز. اگر چنين چيزي رخ دهد، سرمايهگذاري فروش كسب و كار ميتواند
كاتاليزوري براي پيشرفت باشد تا تنها عامل پيشرفت.
ماخذ:دنياي اقتصاد/تهيه شده در: وب نوشت پنگان
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۷ توسط:مديريت موضوع:
وقتي مشتريان از محاسبات خود نااميد ميشوند
نويسنده: Derek
Thompson
مترجم: نفيسه هاشمخاني
اين مغز شماست كه در هنگام خريد به محاسبه ميپردازد و گاهي نيز خيلي باهوش نيست.
فرض كنيد شما در يك مغازه
قهوهفروشي هستيد و براي خريد يك بسته قهوه دو گزينه پيش رو داريد. گزينه اول به
شما پيشنهاد 33درصد قهوه اضافي در قيمتي مشخص را ميدهد و پيشنهاد دوم خريد قهوه،
با 33درصد زير قيمت اصلي است. شما كدام گزينه را انتخاب ميكنيد؟
احتمالا شما پاسخ ميدهيد كه اين دو گزينه مشابهاند. در مطالعهاي كه اخيرا در
مجله Marketing انجام شد دانشآموزان شركتكننده اينگونه به
اين سوال پاسخ دادند.
اما اين پاسخ اشتباه است. بهرغم تشابه در ظاهر، تخفيف 33درصدي معادل با 50 درصد
افزايش در مقدار قهوه است. از نظر رياضي فرض كنيد قيمت استاندارد براي سه پيمانه
قهوه يك دلار است (يعني براي هر پيمانه 33/0 دلار) در گزينه اول يك دلار براي 4
پيمانه قهوه ميپردازيد (25/0 دلار براي هر پيمانه) اما درگزينه دوم شما براي 3
پيمانه قهوه 66 سنت ميپردازيد (معادل 22/0 دلار براي هر پيمانه) پس گزينه دوم به
نفع مشتري است.
نتيجه: معمولا وقتي كالاي اضافي را به شكل رايگان در اختيار مشتريان قرار مي دهيم،
آنان را بيشتر جذب ميكند، نسبت به اينكه همان كالا را با قيمت كمتر ارائه دهيم.
كاربرد اين موضوع به ظاهر ساده در روشهاي فروش محصولات بسيار زياد است.در واقع
آنچه باعث فروش بيشتر ميشود كميت است نه تخفيف. هرچه بسته ماده غذايي بزرگتر
باشد مشتري بيشتري را جذب ميكند. براي فروش ماشين نيز اينكه بتواند به ازاي هر
گالن سوخت كيلومتر بيشتري حركت كند باعث فروش بيشتر ماشين نميشود بلكه بايد
درباره تعداد كل كيلومتر اضافهاي كه ماشين ميتواند طي كند با مشتري صحبت كرد.
دو دليل كلي وجود دارد كه باعث ميشود اين روش در عمل موثر واقع ميشود. اولا
مشتريان دقيقا نميدانند قيمت دقيق هر كالا چقدر است؛ ثانيا مردم مقدار پول قابل
شمارش و محدودي را براي خرج كردن دارند پس روشهايي بر اساس اين واقعيت براي فروش
كالاها ارائه ميدهيم كه آنها تصور كنند با پول محدود خود توانايي خريد مقدار
كالاي بيشتري را دارند.
ما به كمك شواهد تاريخي و نوشتههاي William Poundstoneپنج روش را مورد بررسي
قرار ميدهيم كه سبب ميشود مشتريان در مواجهه با وضعيتي مشابه مثال بالا در
محاسبات رياضي خود دچار اشتباه شوند.
1. ما آنچه را انجام ميدهيم كه به ما گفته شده است: اقتصاددانان رفتاري علاقه
زيادي به آزمايش در مدارس دارند از طريق اينگونه آزمايشها بود كه آنان فهميدند
تزئين ميوهها با چراغهاي درخشان و قرار دادن محلهايي براي فروش سالاد در مسير
شكلاتفروشيها باعث ميشود كودكان سالاد و ميوه بيشتري مصرف كنند. اما جوانان نيز
به اندازه كودكان مستعدند تا تحت تاثير اين بازي ساده قرار گيرند. براي مثال
رستورانهاي Savvy
منوهاي غذاي خود را به گونهاي طراحي كردهاست تا توسط چيزهاي سادهاي همچون
اشكال و كادرها توجه مشتريان را به غذايي كه بيشترين سودآوري را برايشان دارد،
جلب كنند. يك قانون مهم: اگر شما در يك فهرست انتخاب (مثل منو مواد غذايي) با
گزينهاي روبهرو شديد كه داخل كادر قرار داشت يا به گونهاي مزين شده بود كه توجه
شما را جلب كند به احتمال زياد سودآورترين محصول براي رستوران است كه اميد دارند
شما آن را ديده و مورد توجه قرار دهيد.
2. ما به احساسات خود اجازه ميدهيم بهترينهارا برايمان انتخاب كنند
در يك آزمايش زيركانه در كتاب Poundston به
داوطلبان پيشنهاد پول مشخص با مبلغي كمتر از 10دلار داده شد. اين پيشنهادها ممكن
بود غيرمنصفانه به نظر برسد بهخصوص براي كسي كه يك دلار به او داده ميشد. در
حالي كه در واقع اينگونه نيست و اين معامله حتي براي اين فرد نيز سودبخش است. وقتي
ما احساس كنيم كه فريب خوردهايم نسبت به آن معامله احساس بيزاري ميكنيم حتي اگر
در واقع معامله خوبي باشد.
فرض كنيد ديروقت است و شما گرسنه هستيد يك مغازه شكلاتفروشي در نزديك خود ميبينيد،
اما قيمتهاي آن به نظرتان گران است شما حاضريد خود را گرسنه نگه داريد، زيرا خريد
كردن از آن مغازه باعث حس فريبخوردگي در شما ميشود. از طرفي امكان چانهزني در
معاملات حس خوبي به مشتريان ميدهد. وقتي مشتري احساس كند كه ميتواند يك محصول را
ارزانتر از قيمت واقعي آن خريداري كند حتي اگر آن محصول كاملا بيكيفيت باشد
متقاضي زيادي پيدا ميكند.
3. ... اما ما در مقابل تخفيف و ضمانت عجيت رفتار ميكنيم
همانگونه كه گفتم مشتريان تلاش ميكنند تا از پرداخت پول اضافه در هنگام خريد
خودداري كنند، اما بايد اضافه كنم كه دو نوع پرداخت اضافه است كه مشتريان به آن
رضايت ميدهند: تخفيف (استرداد وجه) و ضمانت. در مورد اول خريدار اين تصور را دارد
كه پرداخت پول اضافه باعث خريد ثروت براي وي ميشود. (من در حال پرداخت پول براي
صرفهجويي بخشي از آن هستم.) مورد دوم باعث آرامش ذهني ميشود (با ضمانت ميتوانم
اين چيز را براي هميشه و بدون هيچگونه نگراني داشته باشم.) اين دو مورد اساسا حقههاي
فروش هستند.
Poundstone مينويسد به جاي خريد كردن و بعد پسگرفتن
بخشي از پول دادهشده چرا از ابتدا قيمت كمتري را نپردازيم؟ احساس مشتريان درباره
ضمانت هم منطقي نيست زيرا احتمال اينكه دستگاه شما بشكند بهطور قابل ملاحظهاي
بيشتر از احتمال اين است كه وسيله شما خراب شود و توان مالي براي تعمير آنرا
نداشته باشيد.
4. ما نسبت به عدد 9 حساس هستيم
بيش از 65درصد از قيمتهاي خردهفروشيها با عدد 9 تمام ميشود. چرا؟ همه ميدانند
كه 20دلار با 99/19 دلار تفاوتي ندارد، اما عدد 9 به ما ميگويد كه آن محصول شامل
تخفيف است و توسط فردي قيمتگذاري شده كه ميدانسته مشتريان محصولات ارزان و با
تخفيف را دوست دارند.
در واقع عدد 9 همچون رابطي بين خريدار و فروشنده است كه اين مفهوم را به خريدار
منتقل ميكند كه محصول مورد نظر كاملا رقابتي و منصفانه قيمتگذاري شده است،
البته استفاده از اين روش مثلا براي قيمتگذاري غذاها در رستورانهاي لوكس جالب
نيست.
مسلما فردي كه 170دلار صرف خريد غذاي دريايي ميكند به دنبال تخفيف نيست، اما
تحقيقات متعدد نشان ميدهد همان فرد در زمان خريد لباس راحتي ترجيح ميدهد به
دنبال قيمتهايي باشد كه به 9 ختم ميشوند. به خاطر بسپاريد: فروش كالا يك بازي
براي «جلبتوجهكردن» است. مشتريان فقط به دنبال خريد محصولات نيستند، بلكه به
دنبال اين هستند كه قانع شوند محصولي ارزش خريدن را دارد. مشاهده عدد 9 در قيمتها
باعث ميشود فرد فكر كند كه وارد معامله مطلوب خود شده است.
5. ماوقتي احساس كنيم مورد انصاف واقع شدهايم، تحتتاثير قرار ميگيريم
قبلاتوضيح دادم وقتي مشتري صرفا حس ميكند در خريد كالايي فريب خورده يا كالايي
تخفيف دارد متفاوت عمل ميكند. احساسات خريداران نسبت به اين دريافت كه درباره
آنان به عدالت رفتار شده برانگيخته ميشود. اينها به اين دليل است كه اكثر افراد
نميدانند هر محصول واقعا چقدر ارزش دارد. پس دنبال شواهدي ميگردند كه به آنها
بگويد چه مقدار پول براي هر كالايي بايد پرداخت تا حس خوبي داشته باشند.
آزمايشي كه در اين زمينه توسط Dan Ariely
(اقتصاددان) انجام گرفت به خوبي صحت موارد ذكر شده را نشان ميدهد. او وانمود كرد
كه در حال برگزاري يك رسيتال شعري (از بر خواني اشعار) است. او به گروهي از دانشآموزان
گفت كه براي شركت در اين مراسم بايد بليت بخرند و به گروه ديگر گفت كه اگر
داوطلبانه در اين مراسم شركت كنند به آنها مبلغي پول داده ميشود. سپس براي هر دو
گروه توضيح داد كه در اصل شركت در مراسم رايگان بوده است؛ جالب اين است كه هر دو
گروه از شركت در اين برنامه ناراحت
شدند.
گروه اول ناراضي بودند چون اعتقاد داشتند كه براي چيزي كه رايگان(بيارزش) است پول
پرداختهاند. گروه دوم نيز به تعداد اندكي كاهش يافتند زيرا آنها حس ميكردند
مجبور به شركت داوطلبانه در برنامهاي شدهاند بدون اينكه در ازاي آن پولي
دريافت كنند. اما واقعا ارزش رسيتال شعري كه توسط اقتصاددان برگزار شد چقدر است؟
نكته اينجا است كه دانشآموزان هم اين را نميدانند. ارزش دكمه يك پيراهن چقدر
است؟ يك فنجان قهوه چند ميارزد؟ ارزش بيمهنامه عمر چهطور؟ چه كسي اينهارا ميداند؟
اكثر ما نميدانيم. در نتيجه ذهن انسان فقط از چيزهايي كه قابل فهم است، استفاده
ميكند؛ از سرنخهاي بصري، مقايسه كردنها و احساس اينكه آيا در قيمتگذاري كالايي
كه ميخريم انصاف رعايت شده يا نه.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۶ توسط:مديريت موضوع:
بررسي دلايل عدم خريد مردم از شما
ده دليل ساده ولي مهم عنوان شده كه مي توانند در مورد تجارت شما هم صادق باشند. شايد بارها اين سوال را از خود پرسيده باشيد كه چرا مردم از من خريد نمي كنند. دلايل زير به شما كمك مي كنند تا استراتژي بازاريابي و فروش تجارت الكترونيكي خود را بازنگري كنيد.
۱)يكي ازعوامل عدم موفقيت در زمينه بازاريابي زماني حاصل مي شود كه سايت قادر به ايجاد بستري امن و قابل اطمينان در هنگام سفارش خريداران، نباشد. براي ايجاد چنين اطميناني، سايت مي تواند به خريداران اين اطمينان را بدهد كه كليه عمليات سفارش خريد از طريق سرورهاي امن انجام خواهد گرفت. و براي مشتري اطميناني ايجاد كند كه كليه اطلاعات از قبيل آدرس الكترونيكي و اطلاعات شخصي افراد به صورت كاملا محفوظ، نگه داري شده و به هيچ وجه فروخته نخواهند شد.
۲) چنانچه تبليغات سايت از قابليت جذب بالايي برخوردار نباشند. يكي از عوامل عدم جذب مشتريان، پرداختن به بيان كليه جزييات خدمات بدون ذكر قابليتهاي اصلي محصولات و خدمات است. همچنين به دليل عدم وجود تيترها ويا خبرهاي اصلي، سايت قادر به جذب مشتريان نخواهد بود. يكي ديگر از عوامل مهم عدم جذب مشتريان، عدم وجود رضايت نامه ساير مشتريان كه از خدمات و محصولات شما استفاده كرده اند و همچنين نبود ضمانت براي محصولات و خدمات مي باشد.
۳)يكي ديگر از عوامل عدم موفقيت درامر بازاريابي، عدم وجود سيستمي مناسب جهت ترغيب كاربران به بازديد مجدد از سايت است. توجه به وجود چنين سيستمي به اين علت حايز اهميت است كه، كليه افرادي كه مايل به خريد جنس هستند در دفعات اولي كه از هر سايت بازديد به عمل خواهند آورد، هرگز جنسي را خريداري نخواهند نمود. در اصل هر چقدر تعداد دفعات بازديد بيشتر شود، شانس و يااحتمال خريد نيز به ميزان قابل ملاحظه بالا خواهد رفت. موثرترين راه براي متمايل ساختن كاربران به بازديد مجدد، امكان عضويت رايگان در خبرنامه الكترونيكي وب سايت شما است.
۴) عاملي ديگر كه در عدم موفقيت سايت نقش دارد، عدم آگاهي دادن به خريداران در مورد تجارت شما است. بدين معنا كه چنانچه خريداران اطلاعات كافي در مورد طرف مقابل خود كه قرار است از آنها محصول را خريداري نمايند داشته باشند، با اطمينان و اعتماد بيشتري در اين راه گام بر مي دارند. در سايت خود صفحه اي با نام "درباره ما" شامل اطلاعاتي از قبيل تاريخچه بنگاه اقتصادي خود، كارمندان، اطلاعات تماس و غيره قرار دهيد.
۵)نبود راه هاي متعدد جهت دريافت سفارش از طرف مشتريان. از انواع روشهاي پرداخت پول مي توان به كارتهاي اعتباري، چك، پول نقد و فرمهاي خاص الكترونيكي ديگر اشاره نمود. شما قادريد با گذاردن راههاي گرفتن سفارشات از طريق تلفن، آدرس پست الكترونيكي، سايت، فكس، آدرس پستي و غيره زمينه را براي خريداران مساعد سازيد.
۶)عاملي ديگر در عدم پيشرفت امر بازاريابي، نداشتن ساختار و ظاهر حرفه اي وب سايت مي باشد. شما بايد نام دامنه اختصاصي براي وب سايت خود داشته باشيد كه با تجارت شما مناسبت داشته باشد. ساختار طراحي صفحه بايستي به گونه اي شكل گرفته باشد كه بازديد كنندگان قادر به پيمايشي ساده و سريع در آن باشند. و همچنين بايستي طراحي گرافيكي صفحات كاملا مرتبط با نوع فعاليت سايت باشد.
۷)قبل از دادن چيزهاي رايگان به مشتريان، آنها بايد تبليغات شما را ببينند و سپس به صفحات ديگر سايت هدايت شوند. اگر سايت از قابليت ارايه محصولات رايگان در جهت متمايل ساختن بازديدكننده به سايت استفاده ميكند، بايستي اين محصولات يا در زير تبليغات سايت و يا در صفحات ديگر سايت واقع شوند. چنانچه ليستي از محصولات رايگان در بالاي تبليغات گذارده شوند، بازديدكنندگان هرگز به تبليغات براي محصولاتي كه جهت فروش هستند، توجه نخواهند كرد.
۸) سايت شما قادر به جذب مخاطبان هدف شما نيست. يكي از ساده ترين راههاي موجود، بررسي خريدهاي انجام شده توسط مشتريان و بررسي علل توجه آنها به اين محصولات مي باشد. اطلاعات بدست آمده در اين زمينه، به شما در اصلاح روشهاي بازاريابي و نوع تبليغات كمك خواهند كرد.
۹)يكي از مهمترين عوامل شكست يك سايت، نداشتن سيستمي منظم جهت بررسي سايت ، تبليغات آن و در نهايت اصلاح آن است. فروشندگان زيادي هستند كه هيچگاه تبليغات طراحي شده خود را تغيير نمي دهند. شما بايد همواره وضعيت تبليغات سايت خود را كنترل و اصلاح كنيد تا حداكثر ميزان پاسخ از تبليلغات را بدست آوريد.
۱۰) هيچ اجباري را جهت خريد محصولات خود به بازديدكننده الغاء نكنيد.
ممكن است محصولات شما به دليل كيفيتهاي بالايي كه دارند، موردتوجه افراد زيادي واقع شود اما همين افراد به محض خروج از سايت، به مرور زمان و به تعويق انداختن زمان خريد، محصولات شما را فراموش خواهند كرد. براي حل اين مشكل، به بازديدكنندگان يك سري محصولات و امكانات رايگان و همچنين تخفيف بدهيد و در ضمن براي هر تخفيف يك زمان پايان اعتبار در نظر بگيريد.
نويسنده:محمود بشاش
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۶ توسط:مديريت موضوع:
براي تحقق فروش بايد ذهن مشتري را برانگيخت
مترجم: رويا مرسلي
منبع: HBR
بسياري از بازاريابان و فروشندگان معتقدند در مقابل رقبايشان در يك جنگ فروش قرار دارند. با اين وجود، يك دشمن پيشبيني نشدهتر و خطرناكتر نيز وجود دارد و آن «تصميم نگرفتن» است، به عبارت ديگر «ماندن در وضع كنوني». طبق گزارش شركت «شاخص اندازهگيري فروش» در زمينه مشاوره، حدود 60 درصد از فعاليتهاي فروش قرباني ماندن در وضع كنوني هستند.
در اينجا علت بروز اين مشكل ارائه ميشود: بيشتر فعاليتهاي بازاريابي و فروش، پيام نادرستي را ميرسانند و چشماندازي كه ارائه ميدهند بخش درستي از مغز مشتريان را بر نميانگيزد.
از مديران اجرايي درباره «گفتوگوهايي كه باعث برد در فروشهاي پيچيده ميشود» تحقيقاتي صورت گرفت. همگي آنها گفتند: به دنبال شركتهاي مشاوري هستند كه به آنها درباره مشكلات و فرصتهاي از دست رفته مطالبي را بگويند كه آنها قبلا نميدانستند، اما در عوض اغلب آنها فقط درباره خودشان صحبت ميكنند. مساله ماندن در وضعيت كنوني در واقع يك مشكل در پيام رساني فروش است. گذار از ماندن در وضع كنوني همانند ترك يك عادت است. وقتي يك عادت شكل ميگيرد، مثل اين است كه مغز به حالت خلبان خودكار ميرود. براي متوقف ماندن در وضع كنوني بايد از بخشي از مغز كه در آن تصميمگيري صورت ميگيرد كمك بگيريد. در اينجا است كه تحقيقات در زمينه علوم ذهني به كار ميآيند.
مغز شما به سه قسمت تقسيم ميشود. بخش نئوكورتكس كه كامپيوتر تحليلگر مغز است و عمل پردازش دادهها را انجام ميدهد. بخش سيستم ليمبيك كه همه احساسات در آن جمع شدهاند. بخش ساقه مغز و ساير ساختارهاي مغزي كه مسوول بقاي شما هستند. اين بخش از مغز نيز توسط روانشناس آمريكايي رابرتاورن اشتاين تحت عنوان «مغز قديمي» تشريح شد (يا «مغز مارمولكي» كه توسط كارآفرين آمريكايي گودين نامگذاري شد). مغز قديمي به سرعت موقعيتها را مورد ارزيابي قرار ميدهد تا بفهمد آيا شما در خطر هستيد يا خير. اگر احساس كند كه سلامت شما در خطر است، شما را وادار به عكس العمل و دور شدن از عامل بالقوه خطر ميكند. براي شكستن وضع كنوني، بايد بتوانيد افكار مغز قديمي خود را بيدار كنيد و اين كار را بايد با نشان دادن اينكه وضع كنوني غيرقابل دفاع، غير قابل تحمل و حتي خطرناك است انجام دهيد.
مساله، فوريت ايجاد ميكند
چرا تغيير؟ و چرا حالا؟ پيام رساني، افكار آتي شما را جذب ميكند و نوعي احساس فوريت در شما به وجود ميآورد كه شما را وادار به تصميمگيري ميكند. يكي از موثرترين روشها براي جلب افكار افراد، خلق يك پيام درست است.
به عنوان مثال، سيستم آژير گردباد را ذكر ميكنيم كه وقتي هوا آفتابي است، هيچ كس به آن توجه نميكند، اما وقتي هوا ابري ميشود، ميتواند كل محله را ظرف چند دقيقه خالي كند. محصول (در اين مورد آژير گردباد) خود عكسالعمل ايجاد نميكند. اين تغيير محيط است كه ناگهان محصول را ارزشمند ميكند.
دليل تغيير افكار شما تفاوت در محصول يا خدماتي كه ارائه ميدهيد، نيست. اين تفاوتها اگر دائما تغيير نكند و به حالت پويايي نرسد اهداف را محقق نخواهد كرد. پويايي باعث ميشود غريزه بقا در مغز قديمي به جنبش درآيد و مغز به دنبال يك جايگزين براي وضع كنوني باشد.
مقايسه، ارزش ايجاد ميكند
وقتي ضرورت تغيير به وجود آمد، بايد افكار خود را قانع كنيد كه با ماندن در وضعيت كنوني كه درآن قرار داريد، هرگز به آنچه ميخواهيد نميرسيد. وضع كنوني، يك دشمن نيرومند است، افكار ما هميشه به دنبال راحتي هستند و سعي ميكنند با «سرهم بندي» روشهاي فعلي بر مشكلات پيش رو غلبه كنند.
پيام رساني شما براي تصميمگيري بايد به نحوي باشد كه آنچه را كه براي مغزقديمي بيشترين مطلوبيت را دارد، برآورده سازدكه اين امر از طريق مقايسه قابل دستيابي است. به اين ترتيب قسمتي از مغز كه منحصرا بر مقايسه بصري و حسي تكيه دارد، مشخص ميكند چه چيز خطرناك است و چه چيز بي خطر. اين به آن معناست كه افكار شما بايد تفاوت مثبت واضحي را بين آنچه قبلا انجام ميداد و آنچه شما اكنون پيشنهاد ميكنيد ببيند.
مقايسه، در بهترين حالت به دو شكل ايجاد ميشود: با استفاده از مقايسه «قبل» و «بعد»، و استفاده از ابزارهاي بصري.
مقايسه قبل و بعد: طي دههها، موسسات بازپروري افراد معتاد به الكل، سعي در كمك به افرادي داشته است تا بر مشكلي غلبه كنند كه حاضر به پذيرش اصل مشكل نبودند. وقتي به اين افراد ميگوييد به راهحل نياز دارند، آنها نميپذيرند. در عوض، اين موسسه به افراد الكلي كمك ميكند تا بر انكار خود غلبه كنند و سرانجام با گفتن داستان خود يا شنيدن داستان ديگران درخواست كمك كنند. وقتي اعضاي جديد موسسه ترك اعتياد داستان ديگران را ميشنوند، قادر خواهند بود خود را در قالب ديگران بهتر بشناسند و متوجه شوند كه آنها نيز مشكل مشابهي دارند و به راه حل مشابهي نيازمندند. گفتن داستان درباره مشتريانتان در بازارهاي مشابه كه با موفقيت چالشهاي مشابه را پشت سر گذاشته اند، به افكارتان كمك ميكند تا بفهميد كه آنها نيز به تغيير نياز دارند.
ابزارهاي بصري: مقايسه را ميتوان به بهترين شكل در قالب تصوير بيان كرد؛البته نه در قالب تصوير بزرگ يا شبيهسازي استعارهاي، بلكه توسط تصويرهايي كه ايدههاي پيچيده و انتزاعي را به شكل سادهتر و قابل فهمتر نشان دهد. يك تحقيق كه در كتاب «قوانين مغز» نوشته دكتر جان مديان ذكر شده است نشان ميدهد كه افراد تنها 10درصد از اطلاعاتي را كه از طريق صحبت به آنها منتقل ميشود به مدت نيم ساعت بعد از شنيدن آن به خاطر ميسپرند، اما اين ميزان دريافت، در صورت اضافه كردن تصوير 65درصد افزايش مييابد.
شما بايد ماندن در وضع كنوني را به عنوان يك موقعيت دشوار، آشفته و خطر آفرين در نظر بگيريد كه لازم است با يك روش جايگزين و همه جانبه كه آشفتگي را از ميان برمي دارد مورد رسيدگي قرار گيرد. بنابراين وجود يك مقايسه روشن با روايت تصويري، يك ابزار پيامرساني بسيار مهم براي بيدار كردن ذهن قديمي و گذار از ماندن در وضع كنوني به حساب ميآيد.
مبارزه با ماندن در وضع كنوني براي بازاريابان و فروشندگان يك كشمكش هميشگي است، اما لزومي ندارد كه به شكست منتهي شود. با پيامرساني درست و مشتري محور و با كمك گرفتن از ذهن قديمي از طريق روشهايي كه در بالا تشريح شد، غلبه بر سد ماندن در وضع كنوني در راه رسيدن به موفقيت شركت امكانپذير خواهد بود. ماخذ:دنياي اقتصاد/
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۵ توسط:مديريت موضوع:
بازاريابي در دوران ركود اقتصادي
نويسندگان: جان كولك، كاترين اي جوكز
ترجمه و تدوين: باران امام، ندا جعفريان، آزاده شمالي
روانشناسي افراد در دوران ركود
طي چند دهه گذشته كه دوران رشد و شكوفايي اقتصاد آمريكا به شمار ميرفت، بازاريابان فراموش كرده بودند كه افزايش فروش تنها از طريق تبليغات هوشمندانه و جذاب ارائه كردن محصولات ميسر نخواهد شد. ميزان خريد مردم به ميزان درآمد قابل تصرف آنها، اطمينان به آينده، اعتماد آنها به فضاي موجود كسبوكار، سبك زندگي و ارزشهاي آنان بستگي دارد.
در حال حاضر آمريكا با شديدترين بحران اقتصادي خود پس از ركود اقتصادي بزرگ روبهرو است. انتشار موج اخبار ناگوار اقتصادي، اعتماد و قدرت خريد مردم را به شدت كاهش داده و تغيير رفتار عمدهاي را در مصرفكنندگان موجب شده است. بنابراين بازاريابان با چالش عميقي در دوران ركود مواجهند. اولين گام در پاسخ به شرايط جديد بهوجود آمده شناخت دستهبندي جديد مشتريان در اين دوران ميباشد. در دوران ركود اقتصادي بايد مصرفكنندگان را از حيث ويژگيهاي رواني و بر اساس نوع واكنشهاي احساسي آنان به فضاي اقتصادي ايجاد شده، دستهبندي كنيم:
1 - گروه با واكنش شديد (slam on the brake): اين گروه از افراد بيش از سايرين نسبت به بحرانهاي مالي آسيبپذير هستند. به محض وقوع بحران، كليه انواع مخارج خود را با حذف، به تعويق انداختن يا جايگزيني با كالاهاي ديگر كاهش ميدهند. مصرفكنندگان با درآمد كمتر و نيز مصرفكنندگان داراي درآمد بالاتر كه شخصيتي مضطرب و عصبي دارند در اين گروه قرار ميگيرند.
2 - گروه آسيبديده؛ اما صبور (pained but patient): افراد اين گروه در مقايسه با گروه قبل آسيبپذيري كمتري دارند و نسبت به بهبود شرايط در بلندمدت خوشبين هستند. اين افراد مانند گروه اول در مورد همه انواع كالا و خدمات، مصرف خود را كاهش ميدهند؛ اما با شدت كمتري. اين دسته عمدتا بزرگترين بخش بازار را تشكيل ميدهند و محدوده وسيعي از سطوح درآمدي مختلف را در بر ميگيرند. هرچه اوضاع اقتصادي نابسامانتر شود، افراد بيشتري از اين گروه به گروه اول جابهجا ميشوند.
3 - گروه با ثروت بالاتر از متوسط (comfortably well off): اين دسته از مصرفكنندگان به توانايي خود در برونرفت از بحرانهاي اقتصادي ايمان دارند. در هنگام بحران خريد آنها گزيدهتر ميشود. اين دسته عمدتا افراد داراي 5 درصد بالاترين درآمدهاي جامعه و نيز افرادي را كه درآمد كمتري دارند؛ ولي از ثبات وضعيت مالي خود مطمئن هستند، در بر ميگيرد.
4 - گروه بيتوجه به ركود (live for today): اين گروه افرادي هستند كه ركود اقتصادي جامعه تغييري در روند مصرف و خرج كردن آنها ايجاد نميكند و همچنان نسبت به پسانداز كردن بيتوجه هستند. عمدتا ساكنين شهرها و افراد جوان هستند و به اجاره كردن بيشتر تمايل دارند تا تملك. احتمال اينكه رفتار مصرف خود را تغيير دهند، وجود ندارد؛ مگر اينكه از كار بيكار شوند!
صرف نظر از اينكه يك مصرفكننده در كدام يك از چهار دسته فوق قرار دارد بر اساس اولويتبندي ذيل به مصرف كالا و خدمات ميپردازد:
كالاهاي ضروري (essentials): مواردي كه براي بقا و سلامتي افراد ضروري به شمار ميروند مثل خوراك، پوشاك و پناهگاه. عده زيادي حملونقل و درمانهاي پزشكي را نيز جزو اين دست ميدانند.
كالاهاي موجه (treats): مواردي كه هزينه كردن بابت آن موجه است.
كالاهاي قابل به تعويق انداختن (postponables): مواردي كه خريد آنها را ميتوان به تعويق انداخت.
كالاهاي غيرضروري (expendables): اقلام غيرضروري كه خريد آنها موجه به نظر نميرسد.
اينكه هر كالا يا خدمتي در كدام طبقه فوق قرار ميگيرد بسيار سليقهاي است و بسته به افراد مختلف متفاوت است. در دوران ركود يا بحران اقتصادي، تمامي مصرفكنندگان به جز آنها كه در دسته بيتوجه به ركود قرار ميگيرند در اولويت مصرف خود تجديد نظر ميكنند. چنان كه در بحران اقتصادي گذشته مشاهده شد مواردي چون صرف غذا در رستوران، مسافرت، خريد لباسهاي جديد و اتومبيل به سرعت در ذهن مصرفكننده از دسته ضروري به دسته موجه جابهجا ميشوند يا مثلا هزينههايي مانند هزينه كارگر نظافت منزل به كلي حذف ميگردند. همچنين حساسيت مصرفكنندگان نسبت به قيمت بيشتر ميگردد و در مقابل وفاداري آنها به يك برند خاص كاهش مييابد و ترجيح ميدهند از كالاها يا خدمات ارزانتر استفاده كنند. جدول ذيل تغيير رفتار مصرفكننده را در مورد هر دسته از كالاها در دوران ركود نشان ميدهد.
مديريت سرمايهگذاري در بخش بازاريابي
در طول دوران ركود به ياد داشتن اين نكته كه مشتريان وفادار اصليترين و پايدارترين منبع رشد جريان نقدينگي سازمان به شمار ميروند، بيش از هميشه اهميت مييابد. بازاريابي يك فعاليت ضروري براي كسب درآمد از مشتريان كليدي و سايرين به شمار ميرود؛ بنابراين لازم است شركتها هنگام مواجهه با كاهش بودجه و به تبع آن كاهش بودجه فعاليتهاي بازاريابي در تشخيص هزينههاي ضروري و غيرضروري دقت كافي به عمل آورند.
ارزيابي فرصتهاي سرمايهگذاري در بخش بازاريابي: ارزيابي فرصتها با ارزيابي برند و كالا يا خدمات آغاز ميشود. اينكه چشمانداز هر كدام در آينده چگونه است و با كاهش فروش روبهرو ميشوند يا افزايش آن. فرصتهاي استراتژيك در دوران ركود به شدت به اينكه مشتريان اصلي به كدام گروه مصرفكنندگان تعلق دارند، بستگي دارد. به طور مثال كالاهاي ضروري با برندهاي داراي قيمت معقول و مقرون به صرفه كه مشتريان هدف آنها گروه با واكنش شديد هستند، از فرصتهاي خوبي برخوردار هستند.
تخصيص سرمايه براي دوره طولاني مدت: در هنگام ركود برخي از شركتها تمايل به بازارهايي پيدا ميكنند كه مشتريان با درآمدهاي كمتر وجود دارند. اين امر باعث سردرگمي مشتريان اصلي ميگردد. اين استراتژي ممكن است كه در هنگام ركود باعث كسب مشتريان بيشتر گردد؛ اما موقعيت شركت را پس از ركود تضعيف ميكند. در واقع بهترين كار هنگام ركود تثبيت و حفظ برند است. تجربه نشان داده است كه شركتهايي كه در هنگام ركود به تبليغات خود ادامه داده و همچنان خود را در صحنه نگاه ميدارند، سهم بيشتري از بازار را نسبت به رقباي خود كه در اين زمينه ضعيف عمل كردهاند، كسب ميكنند.
براي شناسايي تاكتيك مناسب براي بازاريابي در دوران ركود بسيار مهم است كه بدانيم مصرفكنندهها چگونه اولويتهايشان را دوباره ارزيابي ميكنند، چگونه دوباره بودجه خود را تقسيم ميكنند، چگونه از يك برند به برند ديگر تمايل پيدا ميكنند و چگونه ارزشهايشان را دوباره تعريف ميكند. به همين دليل ضروري است كه تحقيقات بازار همچنان ادامه پيدا كند.
بازاريابي در ركود
در دوران ركود، بايد هزينهها را كاهش داد و براي سلامت برند از فروش كوتاهمدت در مقابل سرمايهگذاري بلندمدت چشم پوشي كرد. سه راه موثر براي دستيابي به اين اهداف عبارت است از: كم كردن گوناگوني محصولات، بهبود قدرت خريد و اعتمادسازي.
كم كردن گوناگوني محصولات: با كاهش تقاضا لازم است تنوع محصولات كاهش يابد؛ چرا كه گوناگوني زياد محصولات هزينه بازاريابي را زياد ميكند و منابع و سرمايه را صرف انبار كردن محصولات گوناگون ميكند. البته اين به معناي تعطيل كردن نوآوري نيست. نوآوري در محصولات اصلي ميتواند منجر به افزايش تمايل خريد مشتريان شود.
بهبود قدرت خريد مشتريان: به دليل تمايل دو دسته اول مشتريان به يافتن مناسبترين قيمت محصول، رقابت عمده بنگاهها بر سر قيمت است. در شرايط دشوار، تخفيفهاي در هنگام فروش، در مقابل تخفيفهاي با تاخير با اقبال بيشتري مواجه ميشوند. شايد نياز به دفعات و مقدار بيشتر تخفيف باشد؛ اما بايد متوجه تصور مشتري از قيمت مناسب بود؛ چرا كه در صورت كاهش بيش از حد قيمت، تصور مشتري از قيمت پايين آمده و در دوران بهبود اوضاع اقتصادي بنگاه را دچار مشكل خواهد كرد. در شرايطي كه بنگاه نميتواند قيمت برند خود را كاهش دهد، ميتواند برندي با نام جديد و قيمت كمتر و حداقل ميزان تبليغ ارائه كند. در پايان ركود، برند جديد ميتواند به آرامي محو شود يا توليد آن ادامه يابد.
اعتمادسازي: مشتريان نگران، حتي در دو دسته با ثروت بالاتر از متوسط و بيتوجه به ركود برندهاي آشنا و مورد اعتماد را با آرامش و اطمينان بيشتري انتخاب ميكنند. پيامهاي اطمينان بخش و همراه با همدردي و القاي اين حس كه: «ما از اين وضعيت همراه با هم عبور ميكنيم»، در اين شرايط حياتي هستند. اين پيامها بايد همراه با حركتهايي باشد كه نشان دهد شركت طرف مشتري است. در شرايط افت فروش نبايد، مشكل را با كاهش كيفيت و افزايش قيمت به سمت مشتري منتقل كرد. «برنامههاي وفاداري(1) » نبايد تنها به مشتريان با حجم بالاي خريد معطوف شود، بلكه بايد مشترياني كه در دفعات زياد، حجم كمي خريد ميكنند را نيز در نظر گيرد.
جهتگيري براي دوران بهبود
شركتهايي كه توانستند از دوران ركود به سلامت عبور كنند، به روزهاي روشنتري خواهند رسيد. اين شركتها ميبايست رفتار مشتريان را در سالهاي پس از ركود درك كنند تا قادر باشند محصولات و پيامهاي متناسب با نيازهاي دستههاي جديد مشتريان عرضه كنند.
پس از اتمام اغلب دورههاي ركود، حس آسيبپذيري و تمايل به صرفهجويي در مشتريان تا مدتي وجود خواهد داشت. اين مدت بسته به عمق و شدت ركود، ميتواند از يك يا دو سال تا يك دهه يا حتي بيش از آن به طول بينجامد.
در حالي كه دستههاي ثروت بالاتر از متوسط و بيتوجه به ركود مانند گذشته ادامه خواهند داد، دستههاي slam-on-the-brakes و pained-but- patient كه قسمت عمده اي از مشتريان هستند عادات مصرفي جديد خود را ترك نخواهند كرد. به دنبال برندهاي قابل اعتماد هستند، در خريدهايشان محافظه كار هستند و خريدهاي قابل به تعويق افتادن را ديرتر
انجام ميدهند.
محصولات برنده و بازنده در ركود
اين فهرست نشان ميدهد كدام محصولات در دوران ركود كاهش يا افزايش فروش دارند:
* فروش رژيمهاي مراقبت از پوست كاهش مييابد؛ چرا كه مشتريان به محصولات ارزانتر و پركاربردتر روي ميآورند.
* به دليل افزايش ميزان وقوع جرم و نيز حساسيت بيشتر مردم به دليل گذراندن زمان بيشتر در خانه، فروش سيستمهاي امنيتي منازل افزايش مييابد.
* تقاضا براي تعميرات كامپيوتر افزايش مييابد؛ چرا كه تمايل به خريد دستگاههاي جديد كم ميشود و نياز به تعميرات افزايش مييابد.
* تاير اتومبيل ميتواند كاهش يا افزايش يابد. فروش به توليدكنندهها كاهش مييابد؛ ولي تعويض تاير اتومبيلهاي كار كرده زياد ميشود، مگر اينكه ميزان رانندگي يا تمايل به تعويض تاير كم شود.
* فروش سبزيجات يخ زده افزايش مييابد؛ چرا كه مردم بيشتر در خانه غذا ميخورند و نيز تهيه محصولات تازه مشكلتر ميشود.
* فروش بستني ميتواند كاهش يا افزايش يابد؛ چرا كه رفتن مردم به كافي شاپها و رستورانها كم ميشود و در مقابل خريد از سوپر ماركتها افزايش مييابد.
* عضويت در باشگاههاي ورزشي كاهش مييابد؛ چرا كه مردم تمايل به استفاده از جايگزينهاي كم هزينهتري مانند پياده روي، يا نرمش در خانه خواهند داشت.
* فروش تلويزيون ميتواند كاهش يا افزايش يابد. به طور معمول فروش كم ميشود؛ اما از طرفي چون مردم كمتر از خانه بيرون ميروند، تمايل به خريد تلويزيون افزايش مييابد.
* فروش مجلات كاهش مييابد و بنابراين درآمد حاصل از تبليغات نيز به همين نسبت كاهش مييابد.
پاورقيLoyalty programs-1
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۵ توسط:مديريت موضوع:
چگونه بازار هدف صادرات را تعيين كنيم؟
الف) كدام مشتريان را بايد تحت پوشش قرار داد؟
ب) چگونه ميتوان بهترين نوع خدمات را به مشتريان مذكور ارائه داد؟
پاسخ پرسش نخستين، نشاندهنده بازار هدف يك شركت يا كسبوكار است. در مراحل سهگانه فرآيند بازاريابي، تعيين بازار هدف در حكم گام مياني ميباشد. به اين معنا كه در مرحله نخست، با توجه به نوع محصول يا خدمات، تقسيمبندي بازار صورت ميگيرد و از ميان بخشهاي گوناگون، نسبت به انتخاب بازار هدف، مبادرت ورزيده ميشود و سپس برنامهريزي و اقدامات لازم براي جايگاهيابي در ميان بخشهاي منتخب انجام خواهد شد.
از آنجا كه تلاش براي تحت پوشش قرار دادن همه مشتريان بالقوه، منجر به آن ميشود كه هيچيك از مشتريان به نحو مطلوب و ايدهآل از خدمات شركت بهرهمند نشوند، موضوع انتخاب بازار هدف اهميت مييابد تا خدمات با كيفيت مناسب به مشتريان حاضر در بخشهاي بازار ارائه شود.
از همين منظر، بديهي است كه تعيين بازار هدف در زمان تلاش براي صادرات كالا و خدمات به ساير كشورها نيز واجد اهميت ميگردد؛ زيرا ذات فعاليتهاي صادراتي، متفاوت از ساير انواع فعاليتهاي اقتصادي نبوده و هدف اصلي از صادرات، فروش كالا و خدمات شركت به مشتريان بالقوه در بازارهاي برون مرزي است. در نتيجه، نخستين گام براي بازاريابي صادراتي، تعيين بازار هدف و مشخص كردن نيازهايي از آن بازارخواهد بود كه براي محصولات و خدمات شركت ايجاد تقاضا مينمايد. فراموش نشود كه در سراسر گيتي در حدود 200 كشور وجود دارد كه قاعدتا امكان ارائه خدمات يا فروش كالا به همه آنها با حفظ كيفيت مطلوب، مقدور نخواهد بود و از اين رو، انتخاب درست كشورهاي هدف براي صادرات، اهميت زيادي پيدا ميكند. چنانكه مشاهده ميشود اين گزاره دقيقا برگرفته از اصلي است كه پيشتر به منظور تبيين اهميت انتخاب بازار هدف بيان شد. چنانكه بازار هدف صادرات و نيازهاي آن، به درستي شناسايي شود، دريافت سفارش براي صادرات محصول به كشورهاي مدنظر تسهيل خواهد شد.
تعيين بازار هدف صادراتي، از راه برنامهريزي و اجراي تحقيقات بازار بينالمللي وبا هدف شناسايي دقيق فرصتها و تعيين جزئيات فرصتهاي موجود در بازارهاي فرامرزي ممكن ميشود. اين نوع پژوهش، صحت وجود فرصتها را در هر بازار مشخص ميكند و امكان آشنا شدن با ويژگيهاي آن بازار را فراهم ميآورد. علاوه بر آن، با بهرهگيري از نتايج تحقيقات بازار، درك درستي از نحوه ايجاد يك بازار جديد ايجاد خواهد شد و نيازهاي مشتريان بالقوه و عوامل موثر بر تصميم آنها در خريد محصولات يا خدمات در بازار مذكور، تعيين ميشود.
تحقيقات بازار را ميتوان در دو دسته كلي تحقيقات نوع نخست و نوع دوم تقسيمبندي كرد.
تحقيقات نوع نخست، با بهرهگيري از دادههاي جمعآوري شده توسط پرسشگران، سازماندهي گروههاي كانوني (Focus Groups)، تشكيل گروههاي خريد نامحسوس (Mystery Shopping)
و ساير روشهاي مشابه صورت ميپذيرد. به منظور افزايش ميزان دقت نتايج تحقيقات نوع نخست، بايد سطح مشاركت افراد در روند تحقيقات را بالا برد. از اين رو هر چقدر شفافيت در بيان اهداف شركت و طرح سوالات بيشتر باشد، پرسش شونده (اعماز داخلي يا خارجي) پاسخهايي كارآتر و مثمرثمرتر ارائه خواهد داد.
تحقيقات نوع دوم با استفاده از دادهها و اطلاعات موجود در نشريات، پژوهشها، گزارشهاي بازار، كتابها، نظرسنجيها و تحليلهاي آماري انجام ميشود؛اطلاعاتي كه از منابع گوناگون همچون اتاقهاي بازرگاني، انجمنها و اتحاديههاي صنفي، سنديكاها، پايگاههاي اينترنتي، كتابخانهها، شبكههاي مجازي و مراجع معتبر دولتي قابل دستيابي هستند.
بديهي است كه انجام تحقيقات بازار، فرآيندي پيچيده است. با اين حال، براي تعيين بازار هدف با استفاده از تحقيقات نوع دوم، عزاز موتيوالا، بنيانگذار و مدير مشاوران بازاريابي IKON هندوستان، مراحل سهگانهاي را پيشنهاد ميدهد كه شامل جمعآوري دادهها، ساماندهي و طبقهبندي اطلاعات و در نهايت تجزيه و تحليل ميباشد:
1- جمعآوري دادهها
نخستين گام، جمعآوري اطلاعات آماري مربوط به صادرات محصولات يا خدمات مشابه به كشورهاي گوناگون است. به اين منظور ميتوان از منابع گوناگوني كه در تعريف تحقيقات نوع دوم به آنها اشاره شد، بهره گرفت. علاوه بر منابع مذكور، ميتوان از آمار و اطلاعات موجود در گمرك يا نهادهاي متولي امر صادرات و واردات در كشورهاي مختلف استفاده كرد. علاوه بر آن بانكهاي آماري و اطلاعاتي تجاري موجود در اينترنت همچون پايگاه comtarde.un.org سازمان ملل متحد كه دربرگيرنده كليه آمار و اطلاعات مربوط به تجارت كالا در سطح جهان است به اين منظور قابل استفاده هستند.
ساماندهي و طبقهبندي اطلاعات
پس از جمعآوري دادهها بايد اطلاعات به دست آمده را ساماندهي و طبقهبندي كرده، كشورهايي را كه بيشترين حجم صادرات محصولات يا خدمات مشابه از سوي كشور مبدا به آنها ارسال شده، برگزيد. در مرحله نخست ميتوان دامنه انتخاب را بين 5 تا 10 كشور در نظر گرفت. سپس بايد روند صادرات محصولات يا كالاهاي مشابه در كشورهاي برگزيده را در بازه زماني سه تا پنج سال گذشته مورد بررسي قرار داد و فرازو فرودهاي احتمالي سالانه در اين روند را معين كرد. ارتباط بين تغييرات روند صادرات با متغيرهاي اقتصادي كشور مقصد، مانند تورم، ركود و رشد اقتصادي بايد بررسي شود.
علاوه بر آن بايد تعدادي از كشورها و اقتصادهاي نوظهور و كوچكتر در عرصه كسب و كار مربوطه را تعيين نمود تا در صورت گشايش درهاي بازار آن كشورها به روي محصولات يا خدمات مد نظر، امكان قدرت نمايي در ميداني با تعداد رقباي كمتر فراهم شود. شكي نيست كه تعداد رقبا در بازارهاي نو نسبت به بازارهاي تثبيت شده كمتر است.به عبارت ديگر، كشورها را در دو دسته كلي، شامل كشورهايي كه شركت، در بازار آنها تازه وارد است (بازارهايي با تعدد رقبا) و كشورهايي كه محصولات يا خدمات شركت در آنها جديد ميباشد (بازارهايي با رقباي كمتعدادتر)، تقسيم نمود. در نهايت پس از جمعبندي اطلاعات مربوط به هر دو دسته كشورهاي اشاره شده، بايد نسبت به تعيين كشورهاي هدف براي انجام تجزيه و تحليل نهايي اقدام كرد. در اين بخش ميتوان فهرستي مشتمل بر 3 تا 5 كشور تهيه نمود.
آنچه به عنوان تعداد كشورهاي برگزيده در بخشهاي بالا بيان شد، در حكم يك فرمول يا اصل كلي و لايتغير نمي باشد و بيشتر براي ملموس شدن بحث مورد اشاره قرار گرفته است. در واقع تعداد كشورهاي برگزيده و نسبت غربال نمودن آنها در مراحل گوناگون با توجه به عواملي همچون سابقه شركت در امر صادرات، نوع محصولات يا خدمات و حتي چرخه عمر محصولات يا خدمات، ميزان رقابت در بازار و ... تعيين ميشود. همچنين بايد تاكيد نمود كه دو دسته كشورهاي مورد اشاره، ممكن است لزوما مكمل يكديگر نباشند، اما انتخاب كشورهاي هدف را براي صادركننده تسهيل مينمايد.
2- تجزيه و تحليل
به منظور تجزيه و تحليل اطلاعات استخراج شده، نخست بايد روند مصرف و موقعيت بازار در كشورهايي كه تقاضا براي محصولات يا خدمات را تحت تاثير قرار ميدهند، بررسي شود. به عبارت ديگر با محاسبه ميزان مصرف كالا يا خدمات در آن كشورها و بررسي حجم توليد و عرضه داخلي، ميزان تامين نياز از راه واردات تعيين ميگردد.
سپس بايد ميزان سهم بازار رقباي داخلي و خارجي فعال در بازار كشور مقصد را مورد مطالعه قرار داد. در ادامه، عوامل موثر بر حوزه بازاريابي و استفاده از محصولات يا خدمات، همچون كانالهاي توزيع، وضعيت اقتصادي، تفاوتهاي فرهنگي و فرهنگ تجارت و كسبوكار در كشور مقصد فهرست ميشوند. علاوه بر آن موانع موجود بر سر راه صادرات به كشور هدف، نظير تعرفههاي گمركي، قوانين و مقرارت، تحريمهاي بينالمللي و... معين ميشوند.
افزون بر اينها ميتوان با مراجعه به پايگاههاي اطلاعرساني يا بانكهاي آمار و اطلاعات مراجع معتبر بينالمللي مانند سازمان تجارت جهاني (WTO)، سازمان توسعه صنعتي ملل متحد (UNIDO) و... اطلاعات مفيدي درباره روندها و وضعيت بازارهاي جهاني به دست آورد.
پس از پايان مراحل سهگانه گفته شده، ميتوان نسبت به تعيين بازار هدف صادراتي اقدام نمود و فعاليتهاي بازاريابي شركت را روي بازارهاي هدف متمركز كرد. البته شركتهايي كه در عرصه فعاليتهاي صادراتي، نوپا هستند، بهتر است برنامهريزي و اقدامات خود را براي تعداد كمتري از كشورها (نسبت به اعداد و ارقام اشاره شده در اين يادداشت) انجام دهند. بعضي مواقع براي شروع ميتوان تنها يك يا دو كشور را به عنوان هدف صادراتي برگزيد. سپس بايد استراتژيها و برنامههاي بازاريابي صادرات تدوين و آماده و پيادهسازي شود.
شكي نيست كه انجام تحقيقات بازار بينالمللي به شكل كامل و بر مبناي اصول و قواعد علمي، فرآيندي پيچيده و دقيق است كه بايد توسط متخصصان اين حوزه صورت گيرد.
اهميت استفاده از گروههاي متخصص و مجرب در اين بحث، زماني بيشتر عيان ميشود كه به خاطر آوريم در صورت بروز اشتباه در انتخاب بازار هدف، تمامي تلاشهاي بعدي براي صادرات محصول، از همان گام نخست زائل و ضايع ميشود.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۴ توسط:مديريت موضوع:
سيستم هاي توزيع
5.1- كانال هاي توزيع
در اجراي آميخته بازار يابي، كانالهاي توزيع براي برآوردن نيازهاي فروشندگان طراحي شده اند.عوامل محيطي مورد نظر در اين زمينه شامل منابع شركت , رفتار خريدار, استراتژيهاي رقبا و خود محصول مي باشد.ساختا ر كانال، وسعت نسبي توزيع و تعداد اعضاي كانال از جمله تصميمات مهم اتخاذ شده در يك كانال توزيع محسوب مي شوند.
5.2-وظايف كانال
توزيع فيزكي محصولات ,وظيفه اصلي كانالها ي توزيع است.توزيع فيزيكي شامل حمل و نقل ،مديريت موجودي(انبارداري) وارايه خدمات به مشتري است. واسطه ها نيز مي توانند وظايف ديگري را انجام دهند كه در كارايي بيشتر كانال و توسعه بازار موثرند. اين وظايف شامل تحقيقات بازار ، تبليغات وبرنامه ريزي محصول مي باشد.
در بسياري از سيستم هاي كانال توزيع ,اعضاء در فرايند تفكيك سازي1 مشاركت مي كنند..اين فرايند شامل وظايفي چون تجمع سازي ,تفكيك سازي و تناسب سازي است. تجمع سازي 2 فرآيند اجماع و جمع آوري محموله هاي فردي است با اين فرايند مي توان حمل ونقل كالا رابه نحو مطلوبتر و با صرفه جويي بيشتر انجام داد. تفكيك سازي عبارت است از فرايند جداسازي كالا از نظر كيفيت ,رنگ و اندازه. تناسب سازي 3 معمولا د رسطح خرده فروشي صورت مي گيرد.اين فرايند درواقع انواع مختلف كالا را جهت پاسخ به ترجيحات مختلف مشتريان تامين مي كند.
5.3-ساختار كانال
سيستم هاي كانالي كه كالارا از توليد كننده به مصرف كننده نهايي بدون هيچ واسطه مستقلي توزيع مي كنند كانال بازاريابي مستقيم4 ناميده مي شوند.كانالهايي كه كالا را با همكاري واسطه هاي مستقل توزيع مي كنند كانالهاي بازاريابي غير مستقيم 5خوانده مي شوند.
-عرض كانال1 : به تعداد اعضاي مستقل در يك سطح از كانال توزيع اشاره مي كند(مثلا ،توليد كننده ،عمده فروش ،خرده فروش و مصرف كننده نهايي). به تعداد سطوح براي ايجاد يك كانال توزيع طول كانال2 اطلاق مي گردد.
تعداد واسطه ها ي موجود در سطوح عمده فروشي وخرده فروشي كانال توزيع وسعت يك سيستم توزيع راتعيين مي كند.استراتژي توزيع وسيع3 استراتژي است كه در آن يك شركت از طريق هر گونه مجاري احتمالي فروش كه به بازار هدف مورد نظر مي رسد كالاي خود را به فروش خواهد رساند.در توزيع انتخابي4 از طريق عمده فروشان و خرده فروشان منتخب كالاي خود را به فروش مي رساند .در استراتژي توزيع انحصاري5 توليد كنندگان مجاري فروش خود را به يك يا چند واسطه در هر بازار محدود مي كنند.
از اين سه نوع سيستم مي توان براي هماهنگ ساختن وظايف توزيع در كانالهاي بازار يابي غير مستقيم استفاده كرد. كانال شركتي6 توزيع يك شركت يا مالك همه اعضاي كانال است يا مالك شركتهايي است كه در سطح بعدي اين كانال وجود دارند كنترل عمليات در اين كانال از طريق مالكيت انجام مي گيرد.
از دوآرايش مي توان براي هماهنگ كردن وظايف اعضاي مستقل در كانالهاي غير مستقيم استفاده كرد.ارايش قراردادي7 شرايط عملكرد را براي هر عضو مستقل كانال مشخص مي كند.قرارداد هاي قانوني شرايط كنترل اموررا در رابطه با جابجايي فيزيكي كالا ،سياست گذاري و كارايي سيستم تعيين ميكند.آرايش اداري8 عمليات كانال را از طريق يك عضو اصلي كانال هماهنگ مي سازد.قدرت بازار شركت حاكم براي تضمين همكاري داوطلبانه ساير اعضاي كانال كفايت مي كند.
-ادغام عمودي9 :فرايندي است براي جذب شركت هايي كه در سطوح مختلف كانال عمل مي كنند.يكي از نتايج احتمالي اين استرا تژي توسعه يك سيستم كانال شركتي است.در اين خصوص ادغام عمودي بر افزايش كنترل عملياتي و ثبات كانال تاثير مي گذارد.ادغام افقي10 عبارت است از فرآيند جذب شركتهايي است كه درهمان سطح از كانال عمل مي كنند.اين استراتژي به شركت اجازه مي دهد بر قدرت رقابت ،سهم بازار و قدرت خود در سيستم كانال بيفزايد.
4-5- كانالهاي چند گانه (سيستم چند كاناله)
كانالهاي چند گانه1 (كه تحت عنوان توزيع دو گانه نيز ناميده مي شوند) وقتي بوجود مي آيند كه يك شركت توزيع جداگانه و متمايزي ايجادمي كند وآن را توسعه مي دهد.اين استراتژي بنابر دلايلي مورد توجه قرار گرفته است..شركت ممكن است از كانالهاي چند گانه به عنوان وسيله اي براي افزايش پوشش بازار يا براي دستيابي به بخش هاي جديد بازار استفاده كنند .كانالهاي جديد نيز ممكن است براي توزيع محصولات جديد بوجود آيد.
5-5- رفتار كانال
كنترل كانال2 به توانايي كانال براي تحت تاثير قراردادن فعاليت هاي ساير اعضاي كانال اشاره مي كند.اين كنترل را مي توان با ساختار تصميم گيري كانال (مثلا,مالكيت شركتي) يا از طريق قدرت نسبي بازار اعضاء بوجود آورد.
-تضاد كانال3 : اين تضاد وقتي بوجودمي آيد كه اختلافا تي ميان اعضاء برسر اقدامات و سياستهاي كانال آن بروز مي كند.تضاد هاي افقي اختلافي است كه ميان شركت ها واقع در يك سطح كانال رخ مي دهد.تضاد عمودي اختلافي است ميان شركتهايي واقع در در سطوح مختلف يك سيستم كانال توزيع ايجاد مي شود.
6-5-خط و مشي رانشي در مقابل خط و مشي كششي
توليد كنندگان مي توانند داراي دو روش به عنوان وسيله اي جهت تضمين براي رسيدن محصولات به دست مصرف كننده استفاده كنند.رانش 4 يك محصول به داخل كانال ازتلاشهاي تبليغاتي براي تضمين همكاري ميان واسطه ها بهره مي گيرد.تبليغات پيشبرد فروش ,فروش شخصي و تبليغات با هدف تشويق واسطه ها جهت همكاري در بازار يابي محصول انجام مي گيرد.خط و مشي كششي 5 تقاضاي مصرفي براي محصول را به وسيله تضمين حمايت در كانال بوجود مي آورد..تلاشهاي تبليغاتي در ابتدا به سمت مصرف كنند نهايي انجام مي گيرد. خط ومشي كشش براي محصولات جديد كه در در صدد دستيابي به كانال موجود مي باشند مناسب ترين استراتژي است
7-5- سيستم هاي توزيع فيزيكي
اساسي ترين وظايف سيستم توزيع فيزيكي عبارتند از حمل و نقل ,جريان فيزيكي مواد اوليه , سفارش كالا و مديريت انبار.ا هداف سيستم هاي توزيع فيزيكي به دو موضوع مشترك مربوط مي شوند: هزينه و خدمات ارايه شده به مشتري. كنترل و كاهش هزينه را مي توان از طريق اقدامات موثر تر حمل و نقل و مديريت بهتر موجودي بدست آورد.ارايه خدمات به مشتري و رضايت او بستگي به آمادگي موثر سفارشات و تحويل مطمئن كالا دارد.
مفهوم هزينه كل1: اين مفهوم مي گويد كه به حداقل رساندن هزينه ها و برآوردن تقاضاي مشتري مي تواند به اهدافي ناسازگار و متضاد منجر شود.هدف رويكرد هزينه كل افزايش كارايي سيستم ارايه خدمات به مشتري با پايين ترين سطح هزينه كل مي باشد.اين هزينه ها شامل فروش از دست رفته ناشي نارضايتي مشتري است ,مفهوم هزينه كل به اين نكته توجه دار كه فدا ء كردن برخي فرصتهاي فروش نهايي مي تواند منجر به كاهش هزنه هاي كل سيستم گردد.در نتيجه, سيستم ايده آل توزيع فيزيكي بايد داراي تعادل باشد كه فرصت هاي فروش بالا ,رضايت مشتري و هم پايين ترين هزينه هاي احتمالي توزيع را حفظ كند.
تهيه يك انبارموجود ي متمركز براي كليه بازار ما منجر به كنترل بهتر موجودي مي گرد وبه موجودي كل كمتري نياز مند است و هزينه هاي تحويل كالا را كاهش خواهد داد. بااين وجود استراتژي ممكن است هزينه هاي حمل و نقل را افزايش داده و در تحويل كالا به مشتري تاخيراتي بوجود آورد.استفاده از مكانهاي زياد و پراكنده موجودي كالا , مشكلاتي را موجب
مي شود.
مفهوم مركز توزيع2 مي گويد كه موثر ترين استرا تژي مي تواند مصالحه اي باشد ميان اين دو بي نهايت. مراكز توزيع حاصل نوعي انبار است در رابطه با بازار هاي خاص برنامه ريزي شده اند. اين مراكز مكان هاي اصلي را كه كليه عمليات در آنها صورت مي گيرد فراهم مي سازند .هر مركز يك سيستم منسجم مي باشد كه سفارشات را گرفته ,آنها را پردازش كرده و تحويل مشتري مي دهد.
8-5: حمل و نقل
بارچين1 و كانتينر2 وسايلي براي عمليات نقل و انتقال كالا است كه با هدف كاهش ناكارآمدي نقل و انتقالات, انبارداري و حمل ونقل انجام مي گيرد.حمل كالا با تخته هاي چوبي كوچكي به عنوان پايه براي حمل آسان كالا استفاده مي شود. اين سكو ها(تخته ها)سپس انبار شده و به عنوانيك دستگاه حمل مي شود تا اينكه زمان باز كردن بارها فرا برسد. اين امر موجب مي شود كه هزينه انتقال كاهش يابد وكارايي كار افزايش پيدا كند واستفاده از فضا بيشتر شود. در كانتينرمحصولات د رمحفظه هاي بسيار بزرگ چوبي و آهني حمل ونقل مي شوند.اين بار از نقطه مبدا تا مقصد نهايي سيستم بسته باقي خواهند ماند.هدف از آن كاهش صدمه و سرقت ودر عين حال افزايش كارايي جابجايي حمل و نقل مي باشد.
-ارسال كالا 3 خدماتي است كه چند محموله كوچكتر از شركت هاي مختلف را در يك بار كاميون يا ماشين با هم قرار مي دهد. حمل كننده بار مقاديري كمتر از بار ماشين را د رمكان حمل كالا برداشته وآنها را تحويل مي دهد.سود حمل كننده كالا معمولا شامل تفاضل بين نرخ پايين تر حمل C.L ونرخ L.C.L است كه براي مشتريانش ميافتد.
خدمات حمل ونقل 4 را مي توان به يكي از چهار گروه زير طبقه بندي كرد:حمل كننده معمولي, حمل كننده قرار دادي , حمل كننده مستثني شده و حمل كننده خصوصي . حمل كننده معمولي 5 طبق قانون بايد كالاي هر شركتي را جابجا كنند وبر اساس يك برنامه ثابت بين مكان هاي مشخصي كار مي كند. حمل كننده قرار دادي6 حمل ونقل را براي تعداد نسبتا كوچكي از ارسال كنندگان كالا طبق قرار داد هاي شخصي انجام مي دهند.برنامه ها و ساير خدمات ديگر با هر يك از مشتريان مورد مذاكره و توافق قرار مي گيرد. حمل كننده مستثني شده 7لازم نيست طبق مقررات قانوني كه حمل كننده معمولي رعايت مي كند عمل كنند.اين شركتها معمولا اجناس كشاورزي و مواد خام راحمل مي كنند. حمل كننده خصوصي 8 آنهايي هستند كه در تملك ار سال كننده بوده و توسط او اداره مي شوند.
-انبارداري 1 علاوه بر ذخيره سازي فيزيكي محصولات خدمات ديگري را نيز شامل مي شود .وظايف انبارداري ممكن است شامل هر گونه وظيفه اي در خصوص فرايند تفكيك سازي و آماده سازي محصولات براي حمل و نقل به ساير مكانها مي باشد.
9-5- مديريت موجودي كالا
مديريت موجودي كالا نقش مهمي در سيستم هاي توزيع ايفاء مي كندو سيستم را قادر مي سازد تا عرضه مستمري از كالاي مورد نياز جهت برآوردن نياز فروش فراهم گردد.موجودي كافي براي توليد و فروش نهايي لازم و اساسي است.موجودي بيش از حد بر هزينه حمل و نقل افزوده و سرمايه عملياتي را از سيستم خارج مي كند.
-سيكل سفارش 2 مدت زماني است كه بين نقاط سفارش مشتري و دريافت او سپري مي شود.
- گردش موجودي كالا 3 عبارت است از نسبت فروش به متوسط موجودي نرخ سالانه گردش موجودي كالا را مي توان به دلار يا واحد فروش محاسبه كرد.
-نقاط سفارش مجدد 4 سطوح خاصي از موجودي كالا مي باشند كه در آن سفارشات جديد را بايد قرار داد.نقطه سفارش مجدد براي يك محصول بستگي به نرخ استفاده يا فروش آن و زمان لازم براي آمايش آن و انجام يك سفارش جديد و ايمني كالا جهت مقابله با كمبودآن دارد.
- مقدار سفارش اقتصادي 5 (EOQ) عبارت است از سفارش محصول كه به كمترين تركيب آمايشي سفارش و حمل و نقل كالا مربوط ميشود.EQQ دونكته متضاد در ارتباط با هزينه را آشتي ميدهد.با افزايش مقدار سفارش ,هزينه هاي موجودي و حمل و نقل افزايش يافته و هزينه آمايش سفارش كاهش پيدا مي كند.
-سيستم هاي موجودي بهنگام1 (J I T) از طريق سفارش مقادير كمتر موجب كاهش مقدار موجودي مورد نياز و در دسترس شركت مي شود.اين سيستم نياز به برنامه ريزي دقيق ترو عرضه كنندگان مطمئن تر ي دارد.وقتي از اين سيستم در خرده فروشي استفاده مي شود سيستم هاي موجودي بهنگام اغلب تحت عنوان سيستم هاي پاسخ سريع موجودي (Q,R) خوانده مي شوند.انبار با موجودي كالاي كمتري را نگهداري كرده و براي پاسخ به سفارشات متكي به عرضه كنندگان مي باشند.
فروغ براتي/ فرزانه بيدارپور
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۹ آذر ۱۳۹۷ساعت:
۰۷:۲۵:۲۳ توسط:مديريت موضوع: